کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لجاجت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مماحکة
لغتنامه دهخدا
مماحکة. [ م ُ ح َ ک َ ] (ع مص ) ستیهیدن و لجاجت کردن . (از ناظم الاطباء). تماحک . (منتهی الارب ). با هم ستیهیدن . (آنندراج ). لجاجت کردن و دشمنی کردن . مخاصمه و لجاج کردن . (از اقرب الموارد). با یکدیگر لجاج کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
خیرگی کردن
لغتنامه دهخدا
خیرگی کردن . [ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پررویی کردن . بی حیایی کردن . بی شرمی کردن . || جسارت ورزیدن . دلیری کردن .لجاجت کردن . عناد کردن . ستهیدن . ستیزگی کردن . || خودسری کردن . خیره سری کردن . خودرائی کردن .
-
لجاج کردن
لغتنامه دهخدا
لجاج کردن . [ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لج . لجاج . ستیزه کردن . ستهیدن . لجاجت کردن . رجوع به لج و لجاج شود.
-
خیره چشمی کردن
لغتنامه دهخدا
خیره چشمی کردن . [ رَ / رِ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیشرمی کردن . پررویی کردن . لجاجت کردن . خودسری کردن . خیره سری کردن . عناد کردن . خودرایی کردن .
-
حلط
لغتنامه دهخدا
حلط. [ ح َ ] (ع مص ) سوگند یاد کردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ستیهیدن . (منتهی الارب ). لجاجت کردن . (از اقرب الموارد). || خشم گرفتن . (منتهی الارب ). غضب کردن . (اقرب الموارد). || شتابی کردن در کار.(از منتهی الارب ). اسرا...
-
لج کردن
لغتنامه دهخدا
لج کردن . [ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ستیزه کردن . لجاج کردن . لجاجت کردن . ستهیدن . رجوع به لج و لجاج شود : او [مؤذن بدآواز] ستیزه کرد و لج بی احترازگفت در کافرستان بانگ نماز. مولوی .هر چه میگفت لَلَه لج میکرددهنش را به لله کج میکرد.ایرج میرزا.
-
جکرة
لغتنامه دهخدا
جکرة.[ ج َ رَ ] (ع مص ) اصرار کردن . لجاجت ورزیدن . (تاج العروس ). || (اِ) حاجت . (منتهی الارب ). || مجاجة. آب دهان . خدو. (از اقرب الموارد).
-
اصرار کردن
لغتنامه دهخدا
اصرار کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ثبات و دوام ورزیدن و ایستادگی کردن در کاری . و نیز لجاجت کردن و ایستادگی نمودن . (ناظم الاطباء). سماجت کردن . مُصِر بودن . ابرام کردن . پافشاری داشتن . اصرار ورزیدن . و رجوع به اصرار ورزیدن شود : کند در ره نوشتن ...
-
لج
لغتنامه دهخدا
لج . [ ل َج ج ] (ع اِمص ) ستیزه . ستهندگی . ستیزه کردن . (منتخب اللغات ). لجاجت . (آنندراج ). لجاجت و شق نقیض . (برهان ).- لج افتادن با کسی ؛ با وی بستیزه برخاستن . به لج افتادن .- امثال : اللج شوم : چه رها کن رو به ایوان و کروم کم ستیز اینجا بدان...
-
برستیزیدن
لغتنامه دهخدا
برستیزیدن . [ ب َ س ِ دَ ] (مص مرکب ) ستیزیدن . خصومت کردن . لجاجت کردن : مزن زن را ولی چون برستیزدچنانش زن که هرگز برنخیزد. نظامی .و گر با جوش گرمم برستیزدچنان جوشم کزو جوشن بریزد. نظامی . || سرکشی کردن : هر دود کزین مغاک خیزدتا یک دو سه نیزه برستیز...
-
سته
لغتنامه دهخدا
سته . [ س ِ ت ِه ْ ] (اِ) لجاجت و ستیزه کردن . (برهان ). لجاج و ستیزه . (جهانگیری ) : تو نرم شو چو گشت زمانه درشت هسته برو که سود ندارد سته . ناصرخسرو.|| (ص ) ضعیف و ناتوان . (برهان ).
-
مفانکة
لغتنامه دهخدا
مفانکة. [ م ُ ن َ ک َ ] (ع مص ) پیوسته خوردن طعامی را و ننگ نداشتن و نایستادن از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || داخل شدن در کاری .(از اقرب الموارد). || لجاجت ورزیدن و پافشاری کردن در دروغ و بدی . (از ذیل اقرب الموارد).
-
ملاجة
لغتنامه دهخدا
ملاجة. [ م ُ لاج ْ ج َ ] (ع مص ) با کسی لجاج کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). دراز کشیدن خصومت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). دراز کشیدن خصومت و لجاجت . (ناظم الاطباء).
-
چشم سفیدی
لغتنامه دهخدا
چشم سفیدی . [ چ َ / چ ِ س َ / س ِ ] (حامص مرکب ) گستاخی و بی شرمی و بی حیایی . وقاحت و پررویی . || لجاجت وحرف نشنوی . رجوع به چشم سفید و چشم سفیدی کردن شود.
-
عناد
لغتنامه دهخدا
عناد. [ ع ِ ] (ع مص ) از همدیگر جدا گردیدن و کرانه گزیدن . (منتهی الارب ). جدا شدن از کسی و با خلاف و عصیان با وی معارضه کردن . (از اقرب الموارد). || مکافات کردن بخلاف . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || مرتکب خلاف و عصیان گشتن . (از ناظم الاطباء)...