کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لالجة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لالجة
لغتنامه دهخدا
لالجة. [ ل َ ج َ ] (معرب ، اِ) معرب لالکا : وان لبس لالجة لم تکن الاّ مربدّیة. (معجم الادباء چ اروپا ج 1 ص 234).
-
جستوجو در متن
-
لالکه
لغتنامه دهخدا
لالکه . [ ل َ ک َ / ک ِ ] (اِ)لالکا. کفش . لالَک . لالجه . (معجم الادباء ج 1 ص 234). ارسی . پای افزار : فان کنت َ غسلت التکه و الَلالکه عرفنی لانفذ عوضها. (معجم الادباء چ اروپا ج 3 ص 194).
-
لالک
لغتنامه دهخدا
لالک . [ ل َ ] (اِ) کفش . (برهان ). لالجة. (معجم الادباء ج 1 ص 334). لالکه . (معجم الادباء ج 3 ص 194). پای افزار. (برهان ). لالکا. (آنندراج ) : دریغ از آن شرف وحشی و فضایل اوکه عاشق است بر آن لاله روی لالک دوز. سوزنی . || تاج خروس و آن گوشت سرخی است ...
-
لالکا
لغتنامه دهخدا
لالکا. [ ل َ ] (اِ) لالک . کفش . پای افزار. لالکه . (معجم الادباء ج 3 ص 196). لَلکا. معرب آن لالجة است . (معجم الادباء ج 1 ص 234) : و آن را که بر آخور ده اسب تازیست در پای برادرش لالکا نیست . ناصرخسرو.آخر ارچه عقل ما گم شد ولی از روی حس سر ز لالک باز...