کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قیق
لغتنامه دهخدا
قیق . (ع ص ) گول شتاب کار. || (اِ) کوه گرداگرد زمین و محیط دنیا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پرنده ای است که آن را بوزریق نامند. (از اقرب الموارد). || (ص ) مرد نیک دراز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مرد بلند ناهنجار و نیک...
-
قیق
لغتنامه دهخدا
قیق . [ ق َ ] (ع اِ) آواز ماکیان چون بخواند خروس را جهت سفاد. (منتهی الارب ). آواز ماکیان چون خروس را برای برجستن بر روی خود بخواند. (ناظم الاطباء). || (مص ) آواز کردن ماکیان . (از اقرب الموارد).
-
قیق
لغتنامه دهخدا
قیق . [ ی َ ] (ع اِ) ج ِ قیقة. (اقرب الموارد). رجوع به قیقه شود. || ج ِ قیقاءة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قیقاءة شود.
-
واژههای مشابه
-
قیق کردن
لغتنامه دهخدا
قیق کردن . [ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آواز کردن ماکیان و خروس . (فرهنگ فارسی معین ) : سحر که کرد ز شادی خروس طبعم قیق زدم به گوشه ٔ دستار لب گل تزریق . فوقی یزدی (از فرهنگ فارسی معین ).رجوع به قَیق شود.
-
واژههای همآوا
-
غیق
لغتنامه دهخدا
غیق . (اِخ ) جایی است . بغیث جهنی گوید : و نحن وقعنا فی مزینة وقعةغداةالتقینا بین غیق و عیهما.(از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
قیقة
لغتنامه دهخدا
قیقة. [ ق َ ] (ع اِ) پوست تنک اندرون تخم مرغ زیر قیض . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ج ، قِیَق . (اقرب الموارد).
-
قیقاءة
لغتنامه دهخدا
قیقاءة. [ ءَ ] (ع اِ) زمین درشت . همزه بدل از یاء و یاء اول از واو و از اینجاست که جمع آن قواقی آید و گاهی قیاقی بر لفظ و گاهی قیق کعنب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
قاق
لغتنامه دهخدا
قاق . (اِ صوت ) اسم صوت فرورفتن چیزی در چیزی : ای خواجه نشاطی من ای شهره رفیق در جستن یار من نبودت توفیق ...ی دارم بن چو شبه سر چو عقیق بفشارم قاق تا فروتیزی قیق .سوزنی . || آواز زاغ . (آنندراج ) : بس است فوقی این هرزه چانگی تاکی خوش است شرم مزن چون ...
-
اطرابزندة
لغتنامه دهخدا
اطرابزندة. [ اَ ب َ زُ دَ ] (اِخ ) از شهرهای مهم روم (روم شرقی ) بر کنار دریای قسطنطنیه ٔ شرقی معروف به دریای بنطس است . و کوه قیق به این شهر منتهی میشود و آنگاه دریا آن را قطع میکند. این شهر مشرف بر دریاست و آب دریا چنان سرتاسر گرداگرد آن را فراگرفت...