قیق . (ع ص ) گول شتاب کار. || (اِ) کوه گرداگرد زمین و محیط دنیا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پرنده ای است که آن را بوزریق نامند. (از اقرب الموارد). || (ص ) مرد نیک دراز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مرد بلند ناهنجار و نیک دراز. (ناظم الاطباء). رجوع به قوق و قواق شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.