کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قیف
لغتنامه دهخدا
قیف . (اِ) آلتی که آن را از فلز یا شیشه سازند و دهانه ٔ آن بشکل مخروطی است که از پائین به لوله ای استوانه ای متصل میگردد و مایعات را بوسیله ٔ آن در ظرف دهان تنگ میریزند. (فرهنگ فارسی معین ).تکاو. تکاب . طرجهساله . طرجهاره . قمع. (منتهی الارب ) . رجوع...
-
واژههای همآوا
-
غیف
لغتنامه دهخدا
غیف . [ غ َ ] (ع اِ) گروه مرغان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جماعةالطیر. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
قیفی
لغتنامه دهخدا
قیفی . (ص نسبی ) منسوب به قیف . || بشکل قیف . رجوع به قیف شود.
-
سری خنور
لغتنامه دهخدا
سری خنور. [ س َ خ َ ] (اِ مرکب ) قمع و قیف . (ناظم الاطباء).
-
بولة
لغتنامه دهخدا
بولة. [ ل َ ] (اِ) لوله و مجرا و قیف . (ناظم الاطباء).
-
اذنک
لغتنامه دهخدا
اذنک . [ اُ ذُ ن َ ] (اِ مرکب ) گوشی . قیف و طرجهاره گونه ای که در گوش گران گذارند سهولت شنیدن را.
-
تکاه
لغتنامه دهخدا
تکاه . [ ت َ ] (اِ) تکاو. تکاب . قیف . ترجهاله .ترجهاره . بتو. راحتی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
خوهن
لغتنامه دهخدا
خوهن . [ هََ ] (اِ) روغنهای نباتی فروش . (ناظم الاطباء). || عصار. || قمع. || قیف . (ناظم الاطباء).
-
ترجهاله
لغتنامه دهخدا
ترجهاله . [ ت َ ج ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) قیف . تکاو. تکاب . تکاه . بتو. راحتی . ترجهاره . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ترجهاره و ترجهالی شود.
-
اقماع
لغتنامه دهخدا
اقماع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَمع. (منتهی الارب ). و قِمع و قِمَع، بمعنی قیف . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به قمع شود.
-
لغزنده
لغتنامه دهخدا
لغزنده . [ ل َ زَ دَ / دِ ] (نف ) زلق . زَلجب . (منتهی الارب ). سُرخورنده . فروخزنده . لیزخورنده : رَجل ٌ دَلص ؛ مرد بسیار لغزنده . رَجل ٌ ادلص ؛ مرد بسیار لغزنده . دلصاء؛ زن لغزنده . (منتهی الارب ).- طاس لغزنده ؛ لانه ٔ حشره ای مورچه خوار. سوراخ مو...
-
قمع
لغتنامه دهخدا
قمع. [ ق ِ م َ ] (ع اِ) قیف سر خنورهای سرتنگ که بر سرآن گذاشته روغن و جز آن در وی ریزند. (منتهی الارب ). آلتی است که بر دهان آوند نهند و در آن روغن و جز آن ریزند. (اقرب الموارد) (از المنجد). قِمع. قَمع. رجوع به آن دو ماده شود.
-
پنگانچه
لغتنامه دهخدا
پنگانچه . [ پ َ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر پنگان . پنگان کوچک . فنجان کوچک . فنجانه . سوملة. طرجهارة. طرجهالة. (منتهی الارب ). قیف . راحتی . بتو. تکاب . تکاه .