کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قنطره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قنطرة
لغتنامه دهخدا
قنطرة. [ ق َ طَ رَ ] (اِخ ) محله ای است به نیشابور. (منتهی الارب ). و رجوع به معجم البلدان شود.
-
قنطرة
لغتنامه دهخدا
قنطرة. [ ق َ طَ رَ ] (ع اِ) پل بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).آنچه بر روی آب سازند برای عبور. (اقرب الموارد) : نوح نه بس علم داشت گر پدر من بدی قنطره بستی به علم بر سر طوفان او. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 365).|| هر بنای بلند. (منتهی ال...
-
قنطرة
لغتنامه دهخدا
قنطرة. [ق َ طَ رَ ] (ع مص ) بشهر و ده جای گرفتن و ترک بادیه کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || مالک مال بقنطار شدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). مالک شدن مال فراوانی را که گویی با قنطار سنجیده شود. (اقرب الموارد). || دیر ماندن و بجایی...
-
شهر قنطره
لغتنامه دهخدا
شهر قنطره . [ ش َ رِ ق َ طَ رَ ] (اِخ )مقدسی گاهی دزفول را بدین نام خوانده است ، یعنی «شهر پل ». (ترجمه ٔ سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص 257).
-
جستوجو در متن
-
اشنان
لغتنامه دهخدا
اشنان . [ اُ] (اِخ ) (قنطرة...) قنطره ٔ اشنان . محلتی به بغداد بود. (از معجم البلدان ).
-
قناطر
لغتنامه دهخدا
قناطر. [ ق َ طِ ] (ع اِ) ج ِ قنطرة. (اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به قنطرة شود.
-
جرزاد
لغتنامه دهخدا
جرزاد. [ ] (اِخ ) نام مادر اردشیر. قنطره ٔ جرزاد در اهواز و قنطره ٔ ایذج منسوب به او است . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به جرذاذ شود.
-
کافر
لغتنامه دهخدا
کافر. [ ] (اِخ ) نام قنطره ای است . (معجم البلدان ).
-
القنطرة
لغتنامه دهخدا
القنطرة. [ اَ ق َ طَ رَ ] (اِخ ) رجوع به قنطرة شود.
-
اشتشان
لغتنامه دهخدا
اشتشان . [ اِ ت ِ ] (اِخ ) (قنطرة...) در اسپانیا واقع است . رجوع به حلل السندسیه ج 1 ص 116 شود.
-
پرد
لغتنامه دهخدا
پرد. [ پ ُ ] (اِ) به لهجه ٔ گیلانی ، پل رودخانه و جوی آب . (برهان ) (رشیدی ) (جهانگیری ). قنطره .
-
پهل
لغتنامه دهخدا
پهل . [ پ ُ ] (اِ) پل . پول . پوهل . قنطرة. (معجم البلدان ذیل قصر روناش ). نیز رجوع به پول و پل و پوهل شود.
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ](اِخ ) ابن علی بن عبداﷲ اشعری . صاحب تاریخ قم ذیل قنطره ها به قم آرد: «... قنطره ٔ بکجه بر در مسجد جامع و آن را یحیی بن علی بن عبداﷲ اشعری بنا نهاده است برابر سرایی که او را بوده و گویند که آن قنطره بکجه بنا نهاده است ». (ص 27). و...
-
عتیقة
لغتنامه دهخدا
عتیقة. [ ع َ ق َ ] (ع ص ) مؤنث عتیق وعرب گوید قنطرة عتیقه و قنطرة جدید؛ پل کهنه و نو زیرا عتیق بمعنی فاعل است و جدید بمعنی مفعول و با این فرق «درآوردن تا، در عتیقه و حذف آن در جدید» فرق گذارند بین صفت مبنی از برای فاعل (عتیقه ) و مبنی ازبرای مفعول (...