کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قنابة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قنابة
لغتنامه دهخدا
قنابة. [ ق ُ ب َ ] (اِخ ) کوشکی است در مدینه از احیحةبن جلاح . (از معجم البلدان ).
-
قنابة
لغتنامه دهخدا
قنابة. [ ق ُن ْ نا ب َ ] (ع اِ) برگ کشت یا برگ که در آن خوشه فراهم آید. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
قنوب
لغتنامه دهخدا
قنوب .[ ق ُ ] (ع اِ) غنچه های نبات و غلافهای شکوفه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). ظاهراً مفرد آن قنب است . || (مص ) داخل شدن . (از اقرب الموارد). درآمدن در قُنّابة. || فروشدن آفتاب . (منتهی الارب ). غروب کردن . (از اقرب الموارد). || خ...
-
درآمدن
لغتنامه دهخدا
درآمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) داخل شدن . درون شدن . درون رفتن . ورود کردن . وارد شدن . وارد گشتن . به درون شدن . فروشدن . بدرون آمدن . اندرآمدن . دخول کردن . داخل گردیدن . اِتِّلاج . اِدِّخال . (منتهی الارب ). انخراط. (دهار). اندخال . اندکام . ان...
-
برگ
لغتنامه دهخدا
برگ . [ ب َ ] (اِ) آن جزء از هر گیاهی که نازک و پهن است و از کناره های ساقه و یا شاخه های باریک میروید. (ناظم الاطباء). به عربی ورق گویند. (از برهان ). جزوی از گیاه که نازک و پهن است و از کناره های ساقه یا شاخه ها روید وبیشتر برنگ سبز است . اندامی از...