قنوب .[ ق ُ ] (ع اِ) غنچه های نبات و غلافهای شکوفه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). ظاهراً مفرد آن قنب است . || (مص ) داخل شدن . (از اقرب الموارد). درآمدن در قُنّابة. || فروشدن آفتاب . (منتهی الارب ). غروب کردن . (از اقرب الموارد). || خشاوه کردن انگور را و بریدن آنچه بار آن را زیان رساند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.