کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قطاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قطاع
لغتنامه دهخدا
قطاع . [ ق َ ] (ع اِ) هنگام رسیدن خرما و انگور و جز آن و هنگام درودن آن . (منتهی الارب ). رجوع به قِطاع شود. || (مص ) بریده و سپری شدن و منقطع شدن ، یا کم شدن . رجوع به قُطوع شود. || از سردسیر به گرمسیر رفتن یا به عکس . (اقرب الموارد) (منتهی الارب )....
-
قطاع
لغتنامه دهخدا
قطاع . [ ق َ ] (ع مص ) بریده شدن دست از بیماری . (منتهی الارب ). جدا شدن دست از بیماری ، یا به بریدن . (اقرب الموارد). رجوع به قَطْع و قِطاع شود.
-
قطاع
لغتنامه دهخدا
قطاع . [ ق ِ ] (ع اِ) کازود و کارد که بدان جامه و چرم و مانند آن بُرند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || درم . (منتهی الارب ). دراهم . (اقرب الموارد). || هنگام رسیدن خرما و انگور و جز آن و هنگام درودن آن . (منتهی الارب ): هذا زمن القطاع ، و یفتح ؛ ا...
-
قطاع
لغتنامه دهخدا
قطاع . [ ق ِ ] (ع مص ) بریده و سپری شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). بریده و سپری شدن آب چاه . (آنندراج ). رجوع به قَطاع و قُطوع شود. || از سردسیر به گرمسیر رفتن پرنده و به عکس .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قُطوع شود.
-
واژههای مشابه
-
ابن قطاع
لغتنامه دهخدا
ابن قطاع . [ اِ ن ُ ق َطْ طا ] (اِخ ) ابوالقاسم علی بن جعفر سعدی . یکی از ائمه ٔ لغت . مولد او به 433 هَ .ق . در صقلیه . نزد ابن بر لغوی فنون ادب فراگرفت و آنگاه که مسیحیان بر صقلیه مستولی شدندوی در حدود 500 به مصر هجرت کرد و ظاهراً در 515 بدانجا درگ...
-
جعفر قطاع
لغتنامه دهخدا
جعفر قطاع . [ ج َ ف َ رِ ق َطْ طا ] (اِخ ) رجوع به جعفربن محمد قطاع شود.
-
قطاع الطریق
لغتنامه دهخدا
قطاع الطریق . [ ق ُطْ طا عُطْ طَ ] (ع اِ مرکب ) راه زنان که مال مسافران را به غارت برند یا قتل کنند و به فریب کشند. (آنندراج ) (از غیاث ).
-
واژههای همآوا
-
غطاء
لغتنامه دهخدا
غطاء. [ غ ِ ] (ع اِ) پوشش . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مهذب الاسماء). پرده و پوشش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || سر دیگ و آن تنور و جز آن . (مهذب الاسماء). نهنبن . (دهار). سرپوش دیگ و سرپوش تنور و طبق .
-
قطعاً
لغتنامه دهخدا
قطعاً. [ ق َ عَن ْ ] (ع ق ) جزماً. (اقرب الموارد). یقیناً: الامر واقع قطعاً؛ منصوب است بنابر آنکه مصدر باشد به معنی اجزم به و قیل علی الحال ای مقطوعاً بوقوعه . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قطاع . علی بن جعفربن علی سعدی صقلی ، مشهور به ابن قطاع و مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به ابن قطاع و علی بن جعفربن ... شود.
-
هذاهذ
لغتنامه دهخدا
هذاهذ. [ هَُ هَِ ] (ع ص ) برنده . (منتهی الارب ). قَطّاع . (اقرب الموارد).
-
صرعینا
لغتنامه دهخدا
صرعینا. [ ] (اِخ ) جایگاهی است . ابن قطاع آن را در کتاب الابنیة یاد کرده است . (معجم البلدان ).