کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قس
لغتنامه دهخدا
قس . [ ق َس س ] (ع مص ) رنج دادن و آزردن به سخن زشت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: قسّهم قسّاً؛ رنج داد و آزرده کرد ایشان را به سخن زشت . (منتهی الارب ). || سخن چینی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). سخن چینی نمودن . (منتهی الارب ). || از پی فراش...
-
قس
لغتنامه دهخدا
قس . [ ق ِس س ] (ع اِ) کشیش . رجوع به قُس ّ و قَس ّ شود.
-
قس
لغتنامه دهخدا
قس . [ ق ِس س ] (ع مص ) در پی چیزی شدن و جستن آن را. || سخن چینی نمودن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قَس ّ و قُس ّ شود.
-
قس
لغتنامه دهخدا
قس . [ ق ُس س ] (اِخ ) ابن ساعدة. اسقف نجران است که در بلاغت به وی مثل زنند. (اقرب الموارد). وی حکیمی بود بلیغ در عرب و ششصد سال زندگانی نمود (!)، و در حدیث از او یاد شده است . (از منتهی الارب ). قس بن ساعدةبن جذامةبن زفربن ایادبن نزاربن خطیبه ، بلیغ...
-
قس
لغتنامه دهخدا
قس . [ ق ُس س ] (ع اِ) دانشمند ترسایان . (السامی فی الاسامی ). رجوع به قَس ّ و قِس ّ شود. عربی قسیس و سریانی قشیشا (پیر کاهن ) و آرامی قشیشا . (حاشیه ٔ برهان آقای دکتر معین ، ذیل «کشیش »، از معجمیات عربیه - سامیه ص 179).
-
قس
لغتنامه دهخدا
قس . [ ق ُس س ] (ع مص ) در پی چیزی شدن و جستن آن را. || سخن چینی نمودن . (منتهی الارب ). رجوع به قَس ّ و قِس ّ شود.
-
قس
لغتنامه دهخدا
قس .[ ق َس س ] (اِخ ) موضعی است میان عریش و قرماء از بلادمصر، و جامه ٔ قسّی بدان منسوب است . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
قصص
لغتنامه دهخدا
قصص . [ ق َ ص َ ] (ع مص ) قَص ّ. (اقرب الموارد). رجوع به قَص ّ شود.
-
عشتق الصبیان
لغتنامه دهخدا
عشتق الصبیان . [ ؟ قُص ْ ص ِب ْ ] (ع اِ مرکب ) شوکةالسودا است . (فهرست مخزن الادویة).
-
صالح قصار
لغتنامه دهخدا
صالح قصار. [ ل ِ ح ِقَص ْ صا ] (اِخ ) رجوع به صالح بن عمر قصار... شود.
-
قاص
لغتنامه دهخدا
قاص . [ قاص ص ] (ع ص ) نسبت است به قص و موعظه و جماعتی به این عنوان مشهورند. (الانساب سمعانی ).
-
حبق الصعتری
لغتنامه دهخدا
حبق الصعتری . [ ح َ ب َ قُص ْ ص َ ت َ ] (ع اِ مرکب ) شاه اسپرم . رجوع به حبق صعتری شود.
-
قصاص
لغتنامه دهخدا
قصاص . [ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ قَص ّ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قص شود. || ج ِ قَصّة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قَصّة شود. || ج ِ قُصّة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قُصّة شود. || قصاص به ضم قاف است در همه ٔ معانی آن . ...
-
عرق الصباغین
لغتنامه دهخدا
عرق الصباغین . [ ع ِ قُص ْ ص َب ْ با ] (ع اِ مرکب ) فوت الصبغ است . و گویند اسم عروق الصفر. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به عرق الزعفران شود.
-
عروق الصبغ
لغتنامه دهخدا
عروق الصبغ. [ ع ُ قُص ْص ِ ] (ع اِ مرکب ) عروق الصباغین است . (مخزن الادویة).رجوع به عروق و ترکیب «عروق صفر» ذیل «عروق » شود.