کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قصلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قصلة
لغتنامه دهخدا
قصلة. [ ق َ ل َ ] (ع ص ) سست و نرم زودشکن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): شجرة قصلة؛ درخت نرم زودشکن . (منتهی الارب ). || (اِ) طائفه ٔ منفصله ٔ از ذرع . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || گله ٔ شتران از بیست تا سی . (منتهی الارب ). || جماعة الماشیة. ...
-
قصلة
لغتنامه دهخدا
قصلة. [ ق ِ ل َ ] (ع ص ) مؤنث قِصْل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قِصْل شود. || (اِ) جماعت شتران از ده تا چهل . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
غسلة
لغتنامه دهخدا
غسلة. [ غ َ ل َ ] (ع اِ) حیض و عادت زنانه . فلانة فی غسلتها. (دزی ج 2 ص 212).
-
غسلة
لغتنامه دهخدا
غسلة. [ غ ِ ل َ ] (ع اِ) آب غسل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آبی که با آن غسل کنند. (از اقرب الموارد). || خوشبوی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). الطیب عند الامتشاط؛ طیبی که هنگام شانه زدن به کار برند. (اقرب الموارد). || آنچه زنان در سر اندازند وقت ش...
-
غسلة
لغتنامه دهخدا
غسلة. [ غ ُ س َ ل َ ] (ع ص ) گشن ، و مرد که بسیار گشنی کند و باردار نسازد. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). غِسّیل . (قطر المحیط). رجوع به غسّیل شود.
-
غسلة
لغتنامه دهخدا
غسلة. [ غ ُ ل َ ] (اِخ ) آبی است در موضع غسل . (منتهی الارب ). نام آبی که در ناحیه ٔ غُسل قرار دارد. (از تاج العروس ). رجوع به معجم البلدان ذیل غسل شود.
-
جستوجو در متن
-
قصل
لغتنامه دهخدا
قصل . [ ق َ ] (ع مص ) بریدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قصله قصلاً؛ قطعه . (اقرب الموارد). || زدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قصل عنقه ؛ زد گردن او را. (منتهی الارب ). || پاکوب کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قصل الحنطة؛ داسها. (اقرب ...
-
درخت
لغتنامه دهخدا
درخت . [ دَ / دِ رَ ] (اِ) ترجمه ٔ شجر. (آنندراج ). هر گیاه خشبی که دارای ریشه وتنه و ساقه و شاخه ها بود. شجر. نهال . (ناظم الاطباء).رستنی بزرگ و ستبر که دارای ریشه و ساقه و شاخه ها باشد. شجر که از دار ضعیف تر است . غالباً درخت به گیاهانی گویند که سا...