کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قصالة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قصالة
لغتنامه دهخدا
قصالة. [ ق ُ ل َ ] (ع اِ) دانه ٔ ردی که از گندم دور کنند آن را وقت پاکیزه کردن . (منتهی الارب ). ما عزل من البراذا نقی فیرمی به او یداس ثانیة. (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
غسالة
لغتنامه دهخدا
غسالة. [ ] (ع اِ) چوبک . اشنان . (دزی ج 1 ص 6).
-
غسالة
لغتنامه دهخدا
غسالة. [ غ َس ْ سا ل َ ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه از غَسل .مؤنث غسال . زن شوینده . || زن مرده شوی .- ثلاثه ٔ غساله ؛ سه جام می که پس از خواب شب بامدادان نوشند. رجوع به ثلاثه ٔ غسالة شود : ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرودوین بحث با ثلاثه ٔ غساله میرود.حا...
-
غسالة
لغتنامه دهخدا
غسالة. [ غ ُ ل َ ] (ع اِ) آب دست و روی شسته . یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ): غسالةالشی ٔ؛ ماؤه الذی یغسل به . (اقرب الموارد). آبی که بدان روی و دست شویند. (غیاث اللغات ). آب متنجسی شسته . || آب چکیده و مستعمل به شستن چیزی . (منتهی الارب ) (...
-
جستوجو در متن
-
قصل
لغتنامه دهخدا
قصل . [ ق َ ] (ع اِ) قَصَل .(منتهی الارب ). رجوع به قَصَل شود. || شکوفه ٔ درخت سلم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || قُصالة. (اقرب الموارد). رجوع به قصالة شود.
-
قصل
لغتنامه دهخدا
قصل . [ ق ِ ] (ع ص ) فرومایه ٔ سست . گول بی خیر، یا آنکه از نادانی و حماقت ضبط حال خود نتواند کرد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِ) قُصالة. (اقرب الموارد). رجوع به قصالة شود.
-
کوزر
لغتنامه دهخدا
کوزر. [ زَ ] (اِ) خوشه ٔ گندم و جوی را گویند که در وقت کوفتن خرمن خرد نشده باشد و بار دیگر بکوبند و آن را به عربی قصاله و قصامه خوانند (برهان ) (آنندراج ). در یزدی «کوزاره »، گندم از خوشه بیرون نیامده . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || غربیلی که آهک و سنگ...
-
دانه
لغتنامه دهخدا
دانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) مطلق حبوب خوردنی از گندم و جو و عدس و باقلا و ماش و نخود و لوبیا و خلر و گاودانه و جز آن . مطلق حبه ها. غله . مطلق حبه ها از جنس گندم و جو و جز آن : پر از میوه کن خانه را تا بدرپر از دانه کن خنبه را تا بسر. ابوشکور.میازار مو...