کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قشون کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قشون کشیدن
لغتنامه دهخدا
قشون کشیدن . [ ق ُ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) لشکر کشیدن .
-
واژههای مشابه
-
قشون کشی
لغتنامه دهخدا
قشون کشی . [ ق ُ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) لشکرکشی .
-
جستوجو در متن
-
لشکر کشیدن
لغتنامه دهخدا
لشکر کشیدن . [ ل َ ک َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) سوق جیش . تحشید. قشون کشیدن . لشکرکشی کردن : چو نامه بنزدیک ایشان رسیدکه رستم بدان دشت لشکر کشید. فردوسی .بر بوستان لشکر کشدمطرد بخون اندرکشد. ناصرخسرو.باد هر کشور بدو آباد از آنک عدل او لشکر به هر کشو...
-
کشی
لغتنامه دهخدا
کشی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص ) عمل کشیدن و همواره بصورت ترکیبی استعمال میشود در تمام معانی اعم از نقل و حمل یا تحمل یا پیمودن و نظایر آن . (یادداشت مؤلف ).- آب کشی ؛ عمل کشیدن آب . استخراج آب از چاه . بیرون آوردن آب از آب انبار.- || عمل حمل آب . عمل ب...
-
اردشیر دوم
لغتنامه دهخدا
اردشیر دوم . [ اَ دَ / دِ رِ دُوْ وُ ] (اِخ ) (هخامنشی ) اسم این پادشاه را چنین نوشته اند: در کتیبه های هخامنشی به پارسی قدیم اَرْت َ خْشَثْرَ، در توریة (کتاب عزرا و کتاب نحمیا) اَرْت َ خشَثتا، نویسندگان یونانی مانند دیودور،آریان ، سترابون و پولی ین ...
-
تارس
لغتنامه دهخدا
تارس . (اِخ ) طَرَسوس . یکی از شهرهای باستانی آسیای صغیر که امروز «تارسوس » یا «ترسوس » نامیده میشود و آن در اناطولی (ایالت ادنه ) واقع است . این شهر باستانی مرکز یا کرسی «کیلیکیه » بود و پس از تسلط سلوکیان این ناحیه راانطاکیه نامیدند. احتمال میدهند ...
-
بطالسه
لغتنامه دهخدا
بطالسه . [ ب َ ل ِ س َ ] (اِخ ) ج ِ بطلمیوس . بطلمیوسها. بَطالِمَه (قفطی ). یا لاکیدها، این سلسله پس از اسکندر توسط بطلمیوس اول در مصر تأسیس شد و از 309 تا 30ق . م . سلطنت کردند. رجوع به بطلمیوس و بطالمه شود. بطالسه یا لاگیدها پس از مرگ اسکندر که من...
-
طغاجار
لغتنامه دهخدا
طغاجار. [ طُ ] (اِخ ) (امیر...) یکی از امرای مغول که از سال 678 تا 694 هَ . ق . پیوسته مرجع مهام امور بود. وی مردی ناسپاس بود وپیوسته با اولیاء نعمت خود خیانت میورزید و با دشمنان آنها سازش میکرد و بسا که بر اثر سازش با دشمنان اولیاء نعم خویش آنان را ...
-
نظام
لغتنامه دهخدا
نظام . [ ن ِ ] (ع اِ) رشته ٔ مروارید و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رشته ٔ جواهر. (غیاث اللغات ). رشته ای که لؤلؤ و جز آن را بدان درکشند. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). ج ،نُظُم . || واسطه ٔ نظم و آراستگی . (یادد...
-
گبریاس
لغتنامه دهخدا
گبریاس . [ گ ُ ] (اِخ ) مرد آسوری است که گبریاس نامیده شده است . مؤلف تاریخ ایران باستان معتقد است که : اسم گبریاس که موافق کتیبه ٔ بیستون داریوش و گفته ٔ هردوت پارسی بود، نه آسوری (داریوش او را گئوبروو نامیده و گبریاس یونانی شده ٔ این اسم است . (ای...
-
اردوان
لغتنامه دهخدا
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) رئیس قراولان مخصوص خشیارشا، شاهنشاه هخامنشی . وی در سال 466 ق .م . کنگاشی بر ضد شاه ترتیب داده خواجه ای را میتری دات (مهرداد) نام در آن داخل کرد.کتزیاس نام این خواجه را اسپاتامیترس نوشته است . اردوان بدستیاری خواجه ٔ مزبور ش...
-
پان ته آ
لغتنامه دهخدا
پان ته آ. [ت ِ ] (اِخ ) گزنفون در کتاب 4، فصل 2 آرد که : در خلال این احوال مادیها غنائم را تقسیم کردند و برای کوروش خیمه ٔ باشکوهی با تمام لوازم معیشت و یک زن شوشی ، که زیباترین زن آسیا بشمار میرفت ، با دو زن سازنده گذاردند. گرگانیها هم با سهام خودشا...
-
اسکندر
لغتنامه دهخدا
اسکندر. [ اِ ک َدَ ] (اِخ ) مقدونی ، مشهور به اسکندر گُجَسْتَک (ملعون ) یا کبیر (مولد 356، جلوس 336 و وفات 323 ق .م .). اسم این پادشاه مقدونی الکساندر ۞ بود و مورخین عهد قدیم هم چنین نوشته اند ولی مورخین قرون اسلامی او را اسکندر ۞ یا اسکندر الرومی ۞ ...