کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرنیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرنیه
لغتنامه دهخدا
قرنیه . [ ق َ ی َ / ی ِ ] (معرب ، اِ) رجوع به پرده شود.
-
جستوجو در متن
-
کراتیت
لغتنامه دهخدا
کراتیت . [ ک ِ ] (فرانسوی ، اِ) ورم قرنیه . (فرهنگ فارسی معین ).
-
هفت راه
لغتنامه دهخدا
هفت راه . [ هََ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت پرده ٔ چشم است که صلبیه ، مشیمیه ، شبکیه ، عنکبوتیه ، عنبیه ، قرنیه و ملتحمه باشد. (برهان ). رجوع به هفت پرده شود.
-
ذات القرنیة
لغتنامه دهخدا
ذات القرنیة. [ تُل ْ ق َ نی ی َ ] (ع اِ مرکب ) التهاب قرنیّه .
-
قلقطایا
لغتنامه دهخدا
قلقطایا. [ ] (معرب ، اِ) ماده ای است که زیر قرنیه جمع میشود و آن را میخورد و مانند ناخنی میگردد. (ترجمه از بحر الجواهر).
-
ارغامن
لغتنامه دهخدا
ارغامن . [ اَ م ُ ] (معرب ، اِ) (معرب از یونانی ) نام نوعی قرحه بر روی قرنیه ٔ چشم . ارغامی .
-
هفت حجله ٔ نور
لغتنامه دهخدا
هفت حجله ٔ نور. [ هََ ح ِ ل َ / ل ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از هفت پرده ٔ چشم است که آن صلبیه ، مشیمیه ، شبکیه ، عنکبوتیه ، عنبیه ، قرنیه و ملتحمه باشد. (برهان ).
-
هفت طبقه
لغتنامه دهخدا
هفت طبقه . [ هََ طَ ب َ ق َ / ق ِ ] (اِ مرکب ) مثل هفت پرده ، و آن ملتحمه ، قرنیه ، عنبیه ، عنکبوتیه ، شبکیه ، مشیمیه و صلبیه است . رجوع به هفت حجله ٔ نور شود. || (ص مرکب ) هر بنایی که دارای هفت طبقه باشد. هفت مرتبه .
-
طبقات عین
لغتنامه دهخدا
طبقات عین . [ طَ ب َ ت ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صلبیه ، مشیمیه ، شبکیه ، عنکبوتیه ، قرنیه ، ملتحمه . (از برهان ذیل هفت حجله ٔ نور). و صاحب غیاث ذیل هفت پرده ٔ چشم (هفت طبقه ) آرد: هفت پرده ٔ چشم از این قرار است : 1- طبقه ٔ ملتحمه که از همه بی...
-
مسرج
لغتنامه دهخدا
مسرج . [ م ُ س َرْ رَ ] (ع ص ) نیکوکرده و حسن بخشیده و بهجت یافته ، و آن در شعر رؤبة «و فاحماً و مرسنا مسرجاً» می تواند به همین معنی باشد و یا به معنی چون شمشیر سریجی در دقت و استواری و یا به معنی چون سراج در برق و درخشش ، اما مرسن به معنی بینی است ...
-
نملی
لغتنامه دهخدا
نملی . [ ن َ ] (ص نسبی ) موری .مورچه ای . چون مورچه . (یادداشت مؤلف ). || انخراقی در قرنیه ، گودتر از مورسرج . (یادداشت مؤلف ). || قسمی از نبض . (یادداشت مؤلف ). نبض نملی آن است که نبض در غایت خردی و به صورت مورچه ضربان یابد. (رگشناسی ابن سینا، از...
-
مورسرج
لغتنامه دهخدا
مورسرج . [ س َ رَ ] (معرب ، اِ مرکب ) مورسارج . مورسرک . معرب مورسره و آن خروج طبقه ٔ عنبیه است و آن ابتدا به قدر سر مور باشد. (آنندراج ) (غیاث ). معرب مورسرک . مورسارج . مورسره . خروج طبقه ٔ عنبیه است آن گاه که به اندازه ٔ سر موری قرنیه بشکافد به قر...
-
خرءالفار
لغتنامه دهخدا
خرءالفار. [ خ ُ ئُل ْ ] (ع اِ مرکب ) سرگین موش بود برداءالثعلب طلا کردن سود دهد، خاصه چون با سرکه بود و اگر با درد شراب بیاشامند، سنگ کرده بریزاند و اگر از وی شیاف سازند و کودکان بخود برگیرند، شکم براند و چون بپزند و در آب آن نشینند، عسرالبول را نافع...
-
عنبیة
لغتنامه دهخدا
عنبیة. [ ع ِ ن َ بی ی َ ] (ع اِ) نام طبقه ٔ سوم از هفت طبقه ٔ چشم است . رنگ آن مختلف می باشد، و در بعضی اشخاص سیاه و در بعضی اشهل و در بعضی ازرق بود. (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). قسمت قدامی پرده ٔ عضلانی عروقی است که عموداً در عقب قرنیه و در جلو ...