کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرقره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرقره
لغتنامه دهخدا
قرقره . [ ق ِ ق ِ رَ / رِ ق َ ق َ رَ / رِ ] (اِ) رجوع به غرغره شود. || نام چرخی است که گناهکاران را به ریسمان بسته بدان آویزند. (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
قرقرة
لغتنامه دهخدا
قرقرة. [ ق َ ق َ رَ ] (اِخ ) لقب هازل نعمان بن منذر.
-
قرقرة
لغتنامه دهخدا
قرقرة. [ ق َ ق َ رَ ] (ع اِ) نوعی از خنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خنده ٔ بلند. (اقرب الموارد). قهقهه . || بانگ کبوتر و شتر و شکم . (منتهی الارب )(آنندراج ). صوت الحمام . (اقرب الموارد). || زمین پست نرم . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج...
-
کلاته قرقره
لغتنامه دهخدا
کلاته قرقره . [ ک َ ت ِ ق َ ق َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مزدوران بخش سرخس شهرستان مشهد. محلی کوهستانی و معتدل است . سکنه 448 تن . آب آنجا از چشمه ،محصول آن غلات ، لبنیات و شغل مردم زراعت و مالداری وقالیچه بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9...
-
غزوه ٔ قرقرة بنی سلیم و غطفان
لغتنامه دهخدا
غزوه ٔ قرقرة بنی سلیم و غطفان . [ غ َزْ وَ ی ِ ق َ ق َ رَ ت ِ ب َ س ُ ل َ وَ غ َ طَ ] (اِخ ) همان غزوه ٔ قرارةالکدر یا قرقرةالکدر است . رجوع به قرارةالکدر و قرقرةالکدر و قرقرة بنی سلیم و غطفان شود.
-
واژههای همآوا
-
غرغره
لغتنامه دهخدا
غرغره . [ غ َ غ َ رَ / رِ ] (اِ) غلطک آبکشی . غلتک که به وسیله ٔ آن آب از چاه کشند. غرغر. (برهان قاطع). رجوع به غرغر شود. || در تداول کنونی به کسر اول و سوم است و علاوه بر معنی مذکور به غلتکی چوبی یا چرخی اطلاق شود که به دور محوری میتواند بگردد و بر ...
-
غرغره
لغتنامه دهخدا
غرغره . [ غ َ غ َ رَ / رِ ](اِ) سر گلو از سوی دهان . غرغر. خرخره : پرورده باد جان تو از هر حدیث خوش جان منازع تو رسیده به غرغره . سوزنی .رجوع به غرغر شود.
-
غرغره
لغتنامه دهخدا
غرغره . [ غ ِ غ ِ رَ / رِ ] (اِ) نام مرغی است و بعضی مرغ خانگی و بعضی مرغ صحرائی را گویند. (برهان قاطع). مأخوذ از عربی (غرغر. غرغرة) است . بعضی کلمه را غرغرک ، از غرغر +ه (ک ، پسوند پدیدآورنده ٔ اسم از آوا) دانسته اند. (مجله ٔ ارمغان سال 12 شماره ٔ ...
-
غرغره
لغتنامه دهخدا
غرغره . [ غ ُ غ ُ رَ ] (ص )دبه خایه . غرغر. غر. (برهان قاطع). رجوع به غر شود. بادخایه . بادگند. (از فرهنگ شعوری ). || (اِ) از روی قهر و غضب و زیر لب حرف زدن . غرغر. (برهان قاطع). غر. قرقر. لندلند. رجوع به غرغر و غر شود.- آسمان غرغره ؛ در تداول عوام ...
-
جستوجو در متن
-
غزوه ٔ قرارةالکدر
لغتنامه دهخدا
غزوه ٔ قرارةالکدر. [ غ َزْ وَ ی ِ ق َ رَ تُل ْ ک ُ ] (اِخ ) یا غزوه ٔ قرقرة بنی سلیم و غطفان ، یا غزوه ٔ قرقرةالکدر. رجوع به قرارةالکدر و قرقرةالکدر و قرقرة بنی سلیم و غطفان شود.
-
قرقار
لغتنامه دهخدا
قرقار. [ ق َ ] (ع اِ) بانگ شتر و کبوتر. || اسم است قرقرة را. || نوعی از آوند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قراقر
لغتنامه دهخدا
قراقر. [ ق َ ق ِ ] (اِ صوت ) آواز کردن شکم . (آنندراج ). آوازی که از اندرون شکم شنیده میگردد. (ناظم الاطباء). || شور و غوغا. (ناظم الاطباء). بمجاز مطلق شور و غوغا. (آنندراج ) : بر در دل می نشینم منع دنیا میکنم این قراقر از برای حق تعالی میکنم . میرنج...