کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرقاول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرقاول
لغتنامه دهخدا
قرقاول . [ ق َ وَ / وُ ] (اِ) جانوری است سیاه رنگ که پَر آن را پادشاهان ایران بر تاج نصب کنند. گویند تذرو است ، و آن خروس صحرائی است . (آنندراج ). مرغی جنگلی که تذرو و تورنگ نیزگویند. (ناظم الاطباء). تدرج . (المنجد) : صبامیرساند ز دراج جام به قرقاول ...
-
جستوجو در متن
-
چور
لغتنامه دهخدا
چور. (اِ) تورنگ را گویند و آن را تذرو نیز نامند. (جهانگیری ). پرنده ای است که تذرو می گویند و آن خروس صحرائی است . (از برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). پرنده ای است بقدر ماکیان اما خیلی خوشرنگ که در تکلم قرقاول و در مازندران تیرنگ گفته ...
-
یلوه
لغتنامه دهخدا
یلوه . [ ی َل ْ وَ / وِ ] (اِ) یلوی . قرقاول و تذرو. || داربست . (ناظم الاطباء).
-
تزرو
لغتنامه دهخدا
تزرو. [ت َ زَ رْوْ ] (اِ) تذرو و قرقاول . (ناظم الاطباء).
-
زیولج
لغتنامه دهخدا
زیولج . [ وْ ل َ ] (اِ) قرقاول و تذرو. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). رجوع به لسان العجم شعوری ج 2 ورق 42 شود.
-
تورتک
لغتنامه دهخدا
تورتک . [ ت َ ] (اِ) قرقاول و تذروو خروس جنگلی . (ناظم الاطباء). رجوع به تورنگ شود.
-
تذرج
لغتنامه دهخدا
تذرج . [ ت َ ذَ ] (معرب ، اِ) معرب تذرو است و آن مرغی بود صحرائی شبیه به خروس . (برهان ). تَذْرُج . لغتی است در تَدْرُج . (از المنجد). رجوع به تدرج و تذرو و تورنگ و قرقاول شود.
-
خروس دشتی
لغتنامه دهخدا
خروس دشتی . [ خ ُ س ِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تذرو. قرقاول : و آزمون دیگر[ تریاق ] آن است که خروس دشتی را بگیرند یعنی تذروی و او را شربتی تریاق دهند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
تورنگ
لغتنامه دهخدا
تورنگ . [ رَ ] (اِ) خروس صحرائی را گویند که تذروباشد. (برهان ) (آنندراج ). خروس صحرائی . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). بعضی به معنی تذرو گفته اند مرادف ترنگ مرقوم . (فرهنگ رشیدی ). همان تذرو است که او را ترنگ نیز گفته اند و خروس دشتی خوانند... . ...
-
ترتک
لغتنامه دهخدا
ترتک . [ ت ُ ت ُ ] (اِ) کبک را گویند و آن پرنده ای است که او رامرغ آتشخواره هم می گویند، و بعضی گفته اند تذرو است که خروس صحرایی باشد، و به این معنی بجای حرف ثانی زای نقطه دار نیز آمده است . (برهان ). کبک را نامند، و آنرا مرغ آتشخواره نیز خوانند. (فر...
-
دجاج
لغتنامه دهخدا
دجاج . [ دُ دِ دِ ] (ع اِ) ماکیان . مرغ خانگی . ج ، دُجج . ماکیان و خروس را نیز گویند. (غیاث ). رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 69 شود.- دجاج الارض ؛ ابیا. ماکیان کوهی نوک دراز.(از دزی ج 1 ص 424).- دجاج بری ؛ غرغر.قرقاول . (ناظم الاطباء).- دجاج قرنبیط ؛ ق...
-
قره شور
لغتنامه دهخدا
قره شور. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع در 12000 گزی باختر کلاله . موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل مالاریایی است . سکنه 160 تن . آب آن از رودخانه ٔ گرگان و محصول آن غلات ، صیفی ، لبنیات . شغل اهالی زراعت...
-
غرغر
لغتنامه دهخدا
غرغر. [ غ ِ غ ِ ] (ع اِ) گیاهی است . (منتهی الارب ). گیاهی بهاری و مطبوع است و جز در کوه نروید و برگ آن شبیه به برگ خزامی (خیری صحرائی ) و گل آن سبز است . (از تاج العروس ). || ماکیان حبشی . یا ماکیان دشتی . (منتهی الارب ) . ماکیان بیابانی . (مقدمةالا...
-
دراج
لغتنامه دهخدا
دراج . [ دُرْ را ] (ع اِ) مرغی است رنگین مانند تذرو . طراج . دراجه . ابوشعیب . ابوالحجاج . ابوخطار. (صبح الاعشی ). ابوضبه . (المرصع). پورنر. (مهذب الاسماء). مرغی است رنگین مانند تذرو (و یستوی ، فیه المذکر و المؤنث ). (منتهی الارب ). بفارسی پور و جرب...