کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرائت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرائت کردن
لغتنامه دهخدا
قرائت کردن . [ ق ِ ءَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خواندن . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
قرائت خانه
لغتنامه دهخدا
قرائت خانه . [ ق ِ ءَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جائی که برای قرائت و مطالعه آماده شده است . اطاقی است در کتابخانه های عمومی برای مطالعه کنندگان .
-
جستوجو در متن
-
اسطار
لغتنامه دهخدا
اسطار. [ اِ ] (ع مص ) درگذشتن از سطری : اسطر اسمی ؛ درگذشت از سطری که در آن نام من است . (از منتهی الارب ). || خطای سطر کردن در قرائت : اسطر فلان فی قرأته ؛ خطای سطر کرد در قرائت خود. (منتهی الارب ). خطا کردن در قرائت . اخطاء.
-
خوندن
لغتنامه دهخدا
خوندن . [ خ ُ دَ ] (مص ) خواندن . قرائت کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به خواندن شود.
-
تطریب
لغتنامه دهخدا
تطریب . [ ت َ ] (ع مص ) آواز خوش گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از دهار) (مجمل اللغة). نیکو کردن آواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بازگردانیدن و کشیدن و نیکو کردن آواز. (از اقرب الموارد). کشیدن و نیکو کردن آواز. (صراح ). || در طرب آور...
-
خوانیدن
لغتنامه دهخدا
خوانیدن . [خوا / خا دَ ] (مص ) قرائت کردن . خواندن . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 400). || خواندن فرمودن . || صدا کردن . || آواز خواندن . || دعوت کردن . (ناظم الاطباء).
-
نخواندنی
لغتنامه دهخدا
نخواندنی . [ ن َ خوا / خا دَ ] (ص لیاقت ) که لایق خواندن نیست . که مطالعه و قرائت را نشاید. || که لایق خواندن و دعوت کردن نیست .
-
تال
لغتنامه دهخدا
تال . [ لِن ْ ] (ع ص ) از تِلو به معنی خواندن و قرائت کردن قاری . تلاوت کننده . و در حدیث است تال ِ للقرآن والقرآن یلعنه ُ.
-
تحدیر
لغتنامه دهخدا
تحدیر. [ ت َ ] (ع مص ) آماس کردن اندام از زخم چوب . || به شتاب بانگ نماز گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به شتاب قرائت کردن . (قطر المحیط). || به شتاب راه رفتن . (قطر المحیط).
-
فروخواندن
لغتنامه دهخدا
فروخواندن . [ ف ُ خوا /خا دَ ] (مص مرکب ) خواندن . قرائت کردن : بدو داد آن نامه ٔ پهلوان فروخواند آن خسرو خسروان .فردوسی .
-
مدارسة
لغتنامه دهخدا
مدارسة. [ م ُ رَ س َ ] (ع مص ) چیزی با کسی درس کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). سبق گفتن و درس کتاب کردن . (منتهی الارب ). کتاب را تدریس کردن . دراس . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || با هم مذاکره کردن . (از منتهی الارب ). مذاکره کردن با اهل...
-
انشاد
لغتنامه دهخدا
انشاد. [ اِ ] (ع مص ) تعریف کردن گم شده را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تعریف گم شده کردن . (آنندراج ). تعریف کردن گم شده . (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء). تعریف کردن گم شده را وراهنمایی کردن به او. (از اقرب الموارد). || تعریف کردن خواستن . ...
-
نماز شکستن
لغتنامه دهخدا
نماز شکستن . [ن َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) قطع کردن قرائت نماز را پیش از رسیدن به آخر آن . (یادداشت مؤلف ). نماز باطل کردن . نماز را برهم زدن و ناتمام گذاشتن : ره غلط شد عنان بگردانم قبله کژ شد نماز بشکستم . امیرخسرو (از آنندراج ).|| نماز شکستن مساف...