کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قذفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قذفة
لغتنامه دهخدا
قذفة. [ ق ُ ف َ ] (ع اِ) کنگره . || آنچه بیرون جسته باشد از سرکوه . || کرانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، قِذاف و قُذَف ، قُذُف و قُذُفات . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
غضفة
لغتنامه دهخدا
غضفة. [ غ َ ض َ ف َ ] (ع اِ) مرغ سنگخوار. ج ، غُضف . (منتهی الارب ). در اقرب الموارد آمده : الغضفة طائر، و قیل القطاة. و جمع آن ذکر نشده است . جوهری در صحاح گوید: الغضف ، القطا الجون . و مفرد آن را ذکر نکرده است . || مرغی است . || پشته . (منتهی الارب...
-
قضفة
لغتنامه دهخدا
قضفة. [ ق َ ض َ ف َ ] (ع اِ) پاره ای از زمین درشت خمیده اندک دراز، یا پشته ای است که از یک سنگ نماید، یا آن چند پشته ٔ خرد است که آب در میانش در پست جای روان گردد، یا جایهای بلند است از سنگ و گل . ج ، قضیف ، قِضاف ، قَضْفان . || سنگ خوار یا مرغی است ...
-
قضفة
لغتنامه دهخدا
قضفة. [ ق ِ ض َ ف َ ] (ع اِ) پاره ٔ ریگ توده ازجای خود جداافتاده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
قذف
لغتنامه دهخدا
قذف . [ ق ُ ذَ ] (ع اِ) ج ِ قُذفَة. (منتهی الارب ). رجوع به قذفه شود.
-
قذفات
لغتنامه دهخدا
قذفات . [ ق ُ ذُ ] (ع اِ) ج ِ قُذفَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قذفه شود.
-
کماءة
لغتنامه دهخدا
کماءة. [ ک َ ءَ ] (ع اِ) ج ِ کم ء علی غیرالقیاس ، یا کماة اسم جمع است و یا برای واحد و جمع هر دو آید. (منتهی الارب ). ج کم ء. (ناظم الاطباء). || یک عدد سماروغ . (ناظم الاطباء). قارچ . طملان . دنبلان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): فاذا اشتدالحر قذفه [...
-
قذاف
لغتنامه دهخدا
قذاف . [ ق ِ ] (ع اِ) آنچه به پنجه گیرند به اندازه ٔ پری که کف پس اندازد آن را. (از اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه به دست گیرند به اندازه ای که کف را پر کنند و دور اندازند. (ناظم الاطباء). || آنچه به دست برداشتن توانی و بیندازی آن را. (...
-
نسر
لغتنامه دهخدا
نسر. [ ن َ ] (ع اِ) کرکس . (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (دهار)(جهانگیری ) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ) (نصاب ). ججا. (ناظم الاطباء). و آن پرنده ای است مردارخوار، گویند اگر از مشرق پرواز کند و بلند شود در یک روز به مغرب رود و ...
-
جانب
لغتنامه دهخدا
جانب . [ ن ِ ] (ع اِ) پهلو. کرانه . ج ، جوانب . (منتهی الارب ). طرف . کنار. (بهار عجم ). سوی . جهت . ضلع. ناحیه . کناره . سمت . سو. کران . بر. زی .نحو. شطر. ناحیت . ور. رهگذر. رهگذار. قَذف . قذفه . قَذَف . شَظو. (منتهی الارب ). جَناح . صوب . عُرض . ل...