کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قدرتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قدرتی
لغتنامه دهخدا
قدرتی . [ ق ُ رَ ] (ص نسبی ) نسبت است به قدرت . که مصنوع آدمی نباشد. خداآفرین . طبیعی .
-
جستوجو در متن
-
بی دست و پایی
لغتنامه دهخدا
بی دست و پایی . [ دَ ت ُ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی دست وپا. || بیعرضگی . بی کفایتی . || بی قدرتی . بی زوری . ناتوانی . ضعف : چون اجلش فرارسید از بی دست و پایی نتوانست گریخت . (گلستان ).
-
خداآفرین
لغتنامه دهخدا
خداآفرین . [خ ُ ف َ ] (ن مف مرکب ) غیرمصنوع . قُدرَتی . طبیعی . غیرمکتسب . جبلی . فطری . (یادداشت بخط مؤلف ) : شرم خداآفرین بر دل اوغالبست شرم نکوخصلتی است در ملک محتشم .منوچهری .
-
خربگیری
لغتنامه دهخدا
خربگیری . [ خ َ ب ِ ] (حامص مرکب ) عمل گرفتن خر. کلمه ای است مزاح گونه یا فحش گونه و بوقت بیان عملی گفته میشود که در آن عمل قدرتی مزاحم مردمان شود و بزجر و حبس آنها مشغول گردد.- پل خربگیری ؛ پلی که خران از آنهامی گذرند و در آنها بدام می افتند. کنایه...
-
کناره جستن
لغتنامه دهخدا
کناره جستن . [ ک َ / ک ِ رَ / رِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) دوری کردن . عزلت جستن : نه قوتی که توانم کناره جستن از اونه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم . سعدی .عیسی به عزلت از همه عالم کناره جست محبوبش آرزوی دل اندر کنار کرد.سعدی .
-
جهمیة
لغتنامه دهخدا
جهمیة. [ ج َ می ی َ ] (اِخ ) یکی از شش فرقه ٔ مجبره . (بیان الادیان ). فرقه ایست منسوب به جهم بن صفوان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). جهمیة، پیروان جهم بن صفوان ، گویند بنده هیچ قدرتی ندارد بلکه او بمنزله ٔ جماد است . بهشت و دوزخ بعد ازآنکه بهشتیان...
-
شفاعتگری
لغتنامه دهخدا
شفاعتگری . [ ش َ ع َ گ َ ] (حامص مرکب ) درخواستگری .میانجی گری . خواهشگری . (یادداشت مؤلف ) : گردن و گوشی ز خصومت بری چشم وسرینی به شفاعت گری . نظامی .قدرتی هجر تو در کشتن من برد بکارکه شفاعتگری اندازه ٔ تقدیر نبود.نورالدین ظهوری (از آنندراج ).
-
بیلیل
لغتنامه دهخدا
بیلیل . [ ب ِ لیِل ْ ] (اِخ ) ادوارد دو. (1363 م .) شاه اسکاتلند پسر شاه جان دُ بیلیل . در 1332 م . به کمک ادوارد سوم به اسکاتلند تاخت و طرفداران دیوید دوم رامغلوب نمود. پس از بازگشت دیوید از فرانسه (1341 م .)، هیچگاه قدرتی نیافت . (از دائرة المعارف ...
-
بی یدی
لغتنامه دهخدا
بی یدی . [ بی ، ی َ ] (حامص مرکب ) (از: بی + ید + ی ) بی دستی . دست نداشتن . || کنایه از بی قدرتی . (از یادداشت مؤلف ).در دو شاهد ذیل از رودکی و فرخی مؤلف حدس زده اند که کلمه ٔ بی بُدی (= ناچاری )، بی یدی باشد : وَرْم ضعیفی و «بی بدیم » نبودی وآنک ...
-
اصحاب تینة
لغتنامه دهخدا
اصحاب تینة. [ اَ ب ِ ن َ ] (اِخ ) اصحاب التینة. جهشیاری در ذیل عنوان ایام منصور آرد: عبدالملک بن حمید مولای حاتم بن نعمان باهلی از مردم حران ، کاتب ابوجعفر منصور بود و از کاتبانی بشمار میرفت که بر دیگران تقدم داشت . روزی وی در روزگار بیکاری در حران ب...
-
علی قلاوونی
لغتنامه دهخدا
علی قلاوونی . [ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) ابن شعبان (الملک الاشرف )بن حسین بن محمدبن قلاوون . ملقب به الملک المنصور. از سلاطین دولت قلاوونیة در مصر و شام . وی در سال 771 هَ . ق . متولد شد. پدر او را در سال 778 هَ . ق . ممالیک به قتل رساندند و وی را با وجو...
-
وات سنج
لغتنامه دهخدا
وات سنج . [ س َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیکی ) وسیله ای است که برای اندازه گرفتن قدرت (نیرو) الکتریکی به کار میرود و مانند سایر ابزارهای الکترودینامیکی دارای دو پیچک میباشد... در کارخانه ها برای اینکه روش کار ماشینهاو قدرتی که مصرف میکنند معلوم باشد ا...
-
سیری
لغتنامه دهخدا
سیری . [ ] (اِخ ) جرفادقانی . مردی خوش طبع و در مراتب نظم قدرتی تمام داشته و در خدمت امام قلیخان حاکم فارس بسر میبرد و در هزالی اشعار نیکو دارد : لب بر لب معشوقه نه و سینه به سینه کز کام گذشتن روش عهد قدیم است .مولانا سیری قطعه ای گفته و به میرزا فصی...
-
ملبد
لغتنامه دهخدا
ملبد. [ م ُ ب ِ] (اِخ ) ابن حرملة الشیبانی (مقتول به سال 138 هَ . ق .) مردی دلیر بود که درایام خلافت منصور عباسی با هزار سوار خروج کرد و بر ناحیه ٔ جزیره استیلا یافت و عظمت و قدرتی پیدا کرد. منصور چندین بار لشکر به جنگ وی فرستاد اما همه شکست یافتند و...