کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قتلگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قتلگاه
لغتنامه دهخدا
قتلگاه . [ ق َ ] (اِ مرکب ) جای کشتن حیوانات . (آنندراج ): مضجع؛ قتلگاه در جنگ . (منتهی الارب ). مکان کشته شدن : به قتلگاه وفا تا شهید او نشدم دهان تیر بخندید و تیغ آب نخورد. علی خراسانی .چون محبان دگر لب تشنه همراه حسین کاش می بودم علی در قتلگاه کرب...
-
جستوجو در متن
-
جان شکری
لغتنامه دهخدا
جان شکری . [ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) قتلگاه . مقتل . (ناظم الاطباء).
-
اقتال
لغتنامه دهخدا
اقتال .[ اِ ] (ع مص ) فرا کشتن آمدن . (تاج المصادر بیهقی ).با کشتن دادن . (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || به قتلگاه فرستادن . (منتهی الارب ). به قتلگاه بردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
شهادت گاه
لغتنامه دهخدا
شهادت گاه . [ ش َ دَ ] (اِ مرکب ) قتلگاه . مشهد. شهادت زار. (ناظم الاطباء).
-
شهادتگه
لغتنامه دهخدا
شهادتگه . [ ش َ دَ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف شهادت گاه . محل شهادت . قتلگاه : در شهادتگه عشق است رسیدن مشکل خاقنی راه چنان نیست که آسان برسم .خاقانی .
-
سیاستگاه
لغتنامه دهخدا
سیاستگاه . [ سیا س َ ] (اِ مرکب ) قتلگاه و جایی که در آن اجرای سیاست و عقوبت میکنند. (ناظم الاطباء) : در سیاستگاه قهرش بر قضای کائنات لطف را دایم جنازه بر سر سه دختر است .بدر چاچی (از آنندراج ).
-
مضجع
لغتنامه دهخدا
مضجع. [ م َ ج َ ] (ع اِ) جای بر پهلو خوابیدن و خوابگاه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). خوابگاه . (آنندراج ) (دهار)(ترجمان جرجانی ). ج ، مضاجع. (اقرب الموارد) (محیطالمحیط) : روز، مضجع و مسکن بر گل مرغزار و شب مبیت...
-
شجره ٔ موسی
لغتنامه دهخدا
شجره ٔ موسی . [ ش َ ج َ رَ / رِ ی ِ سا] (اِخ ) اشاره است به درختی که از آن به موسی پیغامبر ندا آمد که : یا موسی انی انااﷲ رب العالمین . (قرآن 30/28) : دیه بوصیر به زمین الفیوم که مقام شجره ٔ موسی (ع ) و قتلگاه مروان الحمار بود بر بیست فرسنگی مصر است ...
-
مصرع
لغتنامه دهخدا
مصرع . [ م َ رَ ] (ع اِ) جای افکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کُشتی جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای کشتی . (ناظم الاطباء). کشتی گاه . ج ، مصارع . (دهار) (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ). || کنایه از قتلگاه یا محل وفات کسی...
-
طف
لغتنامه دهخدا
طف . [ طَف ف ](اِخ ) موضعی است نزدیک کوفه و هر زمین عرب که مشرف بر زمین آبادان عراق است و منه حدیث مقتل الحسین رضی اﷲ عنه انه یُقتل بالطف و هو موضع بکربلاء سمی به لأنّه طرف البری یلی الفرات و کانت تجری یومئذ قریباً منه . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات...
-
مقتل
لغتنامه دهخدا
مقتل . [ م َ ت َ ] (ع اِ) جای کشتن و زمینی که در آنجا کسی کشته شده باشد. (ناظم الاطباء). کشتن گاه . قتلگاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). زمینی که کسی در آنجا قتل شده باشد. (غیاث ). || جایی که به زدن بر آنجا مردم کشته شود. ج ، مقاتل...
-
انا
لغتنامه دهخدا
انا. [ اَ ] (ع ضمیر)مَن . (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) : دانش دیگر ز نادانی ماسر برآورده عیان کانی انا. مولوی .آن انا را لعنةاﷲ در عَقِب این انا را رحمةاﷲ ای محب آن انا بی وقت گفتن لعنت است آن انا در وقت گفتن رحمت است آن انا منصور رحمت شد یقین آ...
-
طبرسی
لغتنامه دهخدا
طبرسی . [ طَ رِ ] (اِخ ) فضل بن حسن طبرسی ، مکنی به ابوعلی . طبرس منزلی است میان قاشان و اصفهان و اصل ایشان از آن بقعت بوده است . و ایشان در مشهد سناباد طوس متوطن بوده اندو مرقد او آنجاست ، بقرب مسجد قتلگاه ، و از اقارب نقبای آل زیاره بودند، رحمهم اﷲ...
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) طبرسی . فضل بن علی بن فضل ملقب به امین الدین . از مشاهیر محدثین و مفسرین و فقهای مأئه ٔ ششم است و او از شیخ ابوعلی بن شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی و عبدالجباربن علی مقری رازی و این دو از شیخ ابوجعفر طوسی روایت کنند. و از جمله ...