کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبل الحرب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قبل کردن
لغتنامه دهخدا
قبل کردن . [ ق َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محاصره کردن . (آنندراج ) : خط ترا که بود سرنوشت آیه ٔ فتح چرا قبل نکند شهر حسن موکب او.ابوالبرکات منیر (از آنندراج ).
-
قبل آباد
لغتنامه دهخدا
قبل آباد. [ ق ُ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز. در 15000 گزی جنوب خاور شیراز و کنار راه فرعی شیراز به خرچول واقع و موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل و مالاریائی است . 280 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و برنج ...
-
قبل الامس
لغتنامه دهخدا
قبل الامس . [ ق َ لَل ْ اَ ] (ع ق مرکب ) روز پیش از دیروز یعنی پریروز. (ناظم الاطباء).
-
لا شجاعة قبل الحروب
لغتنامه دهخدا
لا شجاعة قبل الحروب . [ ش َ ع َ ت َ ق َ لَل ْ ح ُ ] (ع جمله ٔاسمیه ) (حدیث ) پیش از جنگ شجاعتی نبود : گفت پیغمبر سپهدار قلوب لاشجاعة یا فتی قبل الحروب .مولوی .
-
اعتراض کلام قبل از اتمام
لغتنامه دهخدا
اعتراض کلام قبل از اتمام . [ اِ ت ِ ض ِ ک َ ق َ اَ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )صاحب حدائق السحر آرد: این عمل را ارباب صناعت حشو نیز خوانند و این صنعت چنان باشد که شاعر در بیت معنی آغاز نهد (و) پیش از آن که معنی تمام شود سخن دیگر در میان بگوید، آنگاه...
-
جستوجو در متن
-
ابن الحرب
لغتنامه دهخدا
ابن الحرب . [ اِ نُل ْ ح َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) مرد کارزاری . مرد جنگی . (مهذب الاسماء).
-
ام الحرب
لغتنامه دهخدا
ام الحرب . [ اُم ْ مُل ْ ح َ ] (ع اِ مرکب ) رایت . (لسان العرب ). لوا. علم . و رجوع به ام الجیش شود.
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) او راست : کتاب آلات الحرب .
-
مأیمة
لغتنامه دهخدا
مأیمة. [ م َءْ ی َ م َ ] (ع اِ) سبب بیوگی . گویند: الحرب مأیمة للنساء؛ کارزار سبب بیوگی زنان می گردد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). الحرب مأیمة میتمة؛ یعنی جنگ مردان را می کشد و زنان را بی شوهر و فرزندان را بی پدر می کند. (از اقرب الموارد).
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن الحرب المکی . از روات حدیث است .
-
هدان
لغتنامه دهخدا
هدان . [ هَِ ] (ع ص ) گول گران سنگ . ج ، هُدن . (منتهی الارب ). الاحمق الجافی الوخم الثقیل فی الحرب . (اقرب الموارد).
-
تراتر
لغتنامه دهخدا
تراتر. [ ت َ ت ِ] (ع اِ) کارهای بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شدائد. (اقرب الموارد) (المنجد): ان اصل الحرب فیها التراتر. (اقرب الموارد).
-
حجیل
لغتنامه دهخدا
حجیل .[ ح َ ] (اِخ ) آبی در صمّان است . أفوه اودی گوید:و قد مرت کماة الحرب مناعلی ماء الدفیفةو الحجیل .(معجم البلدان ).
-
ذات الفلس
لغتنامه دهخدا
ذات الفلس . [ تُل ْ ف ِ ] (ع ص مرکب ) دشنامی است . جریر راست : جزعت ابن ذات الفلس لما تداکأت من الحرب انیاب علیک و کلکل .