کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قایمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قایمی
لغتنامه دهخدا
قایمی . [ ی ِ ] (اِخ ) (قائمی ) صندل بن عبداﷲ مکنی به ابوالحسین و ملقب به مخلص مردی جلیل القدر است . وی از ابوالحسن احمدبن محمد یفور بزاز روایت کند و ابوالمعمر انصاری از وی روایت دارد. (الانساب سمعانی ).
-
قایمی
لغتنامه دهخدا
قایمی . [ ی ِ ] (اِخ ) (قائمی ) عفیف . وی به کارهای نیکو و شنیدن حدیث رغبتی فراوان داشت . از خراسان به عنوان رسالت با امام ابواسحاق شیرازی خارج گردید و از ابوالحسن احمدبن محمد بزاز وابوالقاسم علی بن احمد یسری و طبقه ٔ این دو حدیث شنید و گروهی از استا...
-
قایمی
لغتنامه دهخدا
قایمی . [ ی ِ ] (ص نسبی ) قائمی . نسبت است به قائم بامراﷲ خلیفه ٔ عباسی . قائم بامراﷲ را خادمانی بود که از وی حدیث شنیدند و به وی منسوب شدند. (الانساب سمعانی ).
-
جستوجو در متن
-
قایم
لغتنامه دهخدا
قایم . [ ی ِ ] (ع ص ،اِ) قائم . ایستاده . برپا. || دلاک حمام : دست بر پشت شیخ میمالید و شوخ بر بازوی شیخ جمع میکردچنانکه رسم قایمان باشد. (اسرار التوحید). رجوع به قائم شود. || در تداول ، پنهان . رجوع به قایم کردن شود. || در تداول ، سخت . محکم : یک کش...
-
کلیه
لغتنامه دهخدا
کلیه . [ ک ُل ْ ی َ / ی ِ ] (ع اِ) گرده . (دهار) (منتهی الارب ). گرده که عضو درونی معروف است . (آنندراج ). گرده و قلیه . (ناظم الاطباء). لغت عربی است به فارسی گرده و به هندی نیز همین نامند به اصفهانی قلوه و به ترکی بوکرک نامند. (مخزن الادویه ). گرده ...
-
حسرت
لغتنامه دهخدا
حسرت . [ح َ رَ ] (ع اِ مص ) حسرة. دریغ. (دهار). دریغ خوردن .(دهار). دریغ خوردن . ندامت . پشیمانی . (دهار) (ترجمان عادل ). تحسر. دریغ سخت . آرمان خوردن . (تاج المصادر بیهقی ). اندوه بر گذشته . (مهذب الاسماء). رشک . غبطه . غبن . افسوس . حسر. فسوس . ایر...