کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قالنجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قالنجه
لغتنامه دهخدا
قالنجه . [ ل ِ ج َ ] (ترکی ، اِ) طائری است معروف به عکه و به عربی عقعق و صلصل نیز نامند و گفته اند اسم فاخته است . (فهرست مخزن الادویه ). پرنده ای است که آن را شیرازیان عکه و عربان عقعق و صلصل خوانند و بعضی گویند قالنجه فاخته است . (برهان ).
-
جستوجو در متن
-
کالنجه
لغتنامه دهخدا
کالنجه . [ ل َ ج َ / ج ِ ] (اِ) فاخته ، و آن پرنده ای است مشهور و شیرازیان آن را قالنجه خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (از شعوری ج 2 ورق 259). صاحب جهانگیری گفته است قاف درزبان فارسی نیامده و عوام آن را قالنجه گویند. (آنندراج ). و به عربی صلصل گویند. (ب...
-
کلاغ پیسه
لغتنامه دهخدا
کلاغ پیسه . [ ک َ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) غراب . کلاغ که رنگ سیاه و سپید دارد، کلاچه . کلاژه . قالنجه . زاغی . زاغچه . کلاغی که قسمی از پرهای آن سفید و قسمی سیاه است . غراب ابقع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عقعق . عکه . کشکرک . (فرهنگ فارسی معین ). ز...
-
کلاچه
لغتنامه دهخدا
کلاچه . [ ک َ چ َ / چ ِ ] (اِ) مغز استخوان . (ناظم الاطباء). || کلاغچه و عکه . (ناظم الاطباء). مخفف کلاغچه . زاغی . کلاغ پیسه . زاغچه . قالنجه . کلاژه . غلیه . عکه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) و به هر دو معنی رجوع به کلاجه شود. || نوعی انگور. انگور کل...
-
عقعق
لغتنامه دهخدا
عقعق . [ ع َ ع َ ] (ع اِ) مرغی است ابلق از نوع غراب ، آوازش عین قاف است ، به فارسی عکه نامندش . حرام است در صحیح مانند غراب . و اگر دماغ آن را بر پنبه طلا کنند و بر زخم تیرنهند پیکان تیر به آسانی بیرون آید. (منتهی الارب ). طائری است سیاه و تیزپرواز، ...
-
کلاژه
لغتنامه دهخدا
کلاژه . [ ک َ ژَ / ژ ] (ص ) کاج . (فرهنگ جهانگیری ). لوچ و کاج و احول . (برهان ) (ازناظم الاطباء). کلاژ. (آنندراج ). کلاژ، کلاز. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). دوبین . لوش . کج بین . کج چشم . کژچشم . دو بیننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : حسودت دید مانن...
-
غلبه
لغتنامه دهخدا
غلبه . [ غ ُ ب َ / ب ِ ] (اِ) پرنده ای است سیاه و سفید، و آن را عکه و کلاغ پیسه هم میگویند، و به این معنی با بای فارسی هم آمده است ، و بعضی گویند پرنده ای است که آن را سبزک هم می نامند. (برهان قاطع). غلپه . (فرهنگ اسدی ). همان عکه است که به شیرازی قا...