کلاچه . [ ک َ چ َ / چ ِ ] (اِ) مغز استخوان . (ناظم الاطباء). || کلاغچه و عکه . (ناظم الاطباء). مخفف کلاغچه . زاغی . کلاغ پیسه . زاغچه . قالنجه . کلاژه . غلیه . عکه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) و به هر دو معنی رجوع به کلاجه شود. || نوعی انگور. انگور کلاچه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (ص ) کلاژه . چپ . احول : کچل کچل کلاچه ، روغن کله پاچه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلازه و کلاژه شود. || لقبی است تحقیرآمیز برای اشخاص کچل . در ترانه ٔ قدیمی خوانند: کچل کچل کلاچه ، روغن کله پاچه ، کچل رفته به اردو برای نصف گردو، کچل را خواب برده گردو را آب برده . (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.