کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاشره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قاشره
لغتنامه دهخدا
قاشره . [ رُ ] (اِخ ) از اقالیم لبله است و در نسخه ٔ دیگری از کتاب خطط اندلس به نام قاتیده ثبت شده بود. (معجم البلدان ج 7 ص 13).
-
قاشره
لغتنامه دهخدا
قاشره . [ ش ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث قاشر. پوست کننده : مطرة قاشرة؛ باران سخت که روی زمین را برندد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زنی که بخراشد روی را تا روشن و صاف گردد. || (اِ) نخستین شکستگی که بکفاند پوست را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء...
-
جستوجو در متن
-
مقشورة
لغتنامه دهخدا
مقشورة. [ م َ رَ ] (ع ص ) زن که روی را بخراشد تا روشن گردد، و زن برکنده پوست روی جهت صفای رنگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و در حدیث بر قاشرة و مقشورة هردو، لعنت وارد شده . (منتهی الارب ). زنی که پوست روی برکند برای صفای رنگ آن . (از اقرب الموارد...
-
شجاج
لغتنامه دهخدا
شجاج . [ ش ِ ] (ع اِ) ج ِ شَجَّة به معنی سرشکستگی . (از منتهی الارب ). شکستگیی که به دماغ رسد و در وقت بکشد و آن ده مرتبه است که به ترتیب چنین است : 1- قاشرة که حارصه باشد. 2- باضعة. 3- دامیة. 4- متلاحمة. 5- سمحاق . 6- مرضحة. 7- هاشمة. 8- منقلة. 9- آ...
-
دامغة
لغتنامه دهخدا
دامغة. [ م ِ غ َ ] (ع اِ) آن شکستگی سرکه جراحت بدماغ رسد. (ذخیره خوارزمشاهی ). جراحت که بمغز سر رسد. (مهذب الاسماء). تفرق اتصالی که بدماغ رسد. شکستگی سر چنانکه بدماغ رسد. و هی آخرة الشجاج وشجاج که احکام شرعی بوی متعلق است ده نوع است : قاشره و آنرا خا...