کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فوفل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فوفل
لغتنامه دهخدا
فوفل . [ فو ف ِ / ف َ ] (اِ) درختی است از تیره ٔ نخل ها که در مناطق گرم آسیا، هندوستان و جزایر سند و جاوه میروید. درختی است نسبةً بلند و برگهایش شانه ای هستند که در انتهای تنه ٔ برافراشته ٔ آن مانند تاجی قرار دارند. این درخت مانند خرمادوپایه و میوه ا...
-
جستوجو در متن
-
کوثل
لغتنامه دهخدا
کوثل . [ ک َ ث َ ] (ع اِ) فوفل . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فوفل شود.
-
فوفلی
لغتنامه دهخدا
فوفلی . [ فو ف ِ ] (ص نسبی ) منسوب به فوفل . بشکل فوفل . (یادداشت مؤلف ). || (اِ) قسمی مروارید شبیه فوفل . (یادداشت مؤلف از الجماهر بیرونی ص 125).
-
فاطویل
لغتنامه دهخدا
فاطویل . [ ] (اِ) فوفل است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
فوفلا
لغتنامه دهخدا
فوفلا. [ فو ف ِ] (اِ) به سریانی فوفل است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
موچرس
لغتنامه دهخدا
موچرس . [ ] (هندی ، اِ) به هندی شکوفه ٔ فوفل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
پی پل
لغتنامه دهخدا
پی پل . [ ] (اِ) بهندی فوفل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
رعبه
لغتنامه دهخدا
رعبه . [ رَ ب َ ] (ع اِ) فوفل . پوپل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به پوپل شود.
-
قوفل
لغتنامه دهخدا
قوفل . [ ف َ ] (معرب ، اِ) فوفل . (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). پوپل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جم اسپرم . (از فهرست مخزن الادویه ). رجوع به جم اسپرم شود.
-
سپاری
لغتنامه دهخدا
سپاری . [ س ِ ] (اِ) ساق گندم و جو و آن علفی باشد میان خالی که به خوشه ٔ گندم پیوسته است . || خوشه ٔ گندم و جو. (برهان ). بهندی فوفل باشد و آن چیزی است شبیه بفندق و درهندوستان با برگی که آن را پان گویند خورند. (برهان ) (آنندراج ). بهندی فوفل است . (ت...
-
پان
لغتنامه دهخدا
پان . (اِ) اسم هندی تنبول است . تامبول . تامول . تنبول . تنبُل . شاه صینی . (دمشقی ). و آن برگی باشد از قسمی فلفل که آنرا در هندوستان با آهک و فوفل خایند تا لبها را سرخ گرداند. (برهان ). مخلوطی از تانبول و فلفل و توتون که هندوان در دهان گیرند و آب آن...
-
پوپل
لغتنامه دهخدا
پوپل . [ پوپ ِ ] (اِ) فوفل . بار درختی است و آن را به هندی سپاری گویند. و گویند این درخت در غیر هندوستان یافت نشود. رعبة. (منتهی الارب ). و آن چیزی است شبیه به جوز بوا و در هندوستان با برگ پان خورند. (آنندراج ). و مقوی دل و اعضاست : در او درختان چون ...
-
چونه
لغتنامه دهخدا
چونه . [ ن َه ْ ] (هندی ، اِ) آهک باشد. (فرهنگ سروری ). مأخوذ از هندی ، آهک زنده . (ناظم الاطباء) : سرخی رویش ز سرخه منکرش چونه و فوفل شده رنگ آورش . خسرو (از فرهنگ سروری چ دبیرسیاقی ).ودر نسخه ٔ حسین وفائی به معنی یکبار آمده این معنی غریب است و ظاه...
-
تامول
لغتنامه دهخدا
تامول . (اِ) برگی باشد برابر کف دست و بزرگتر و کوچکتر از کف دست نیز شود. (فرهنگ جهانگیری ). آن را در هندوستان با فوفل و آهک خورند. (برهان ) (ازفرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی ) (از آنندراج ). و لبها را بدان سرخ سازند. (برهان ). و آن ر...