کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فنا شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فنا شدن
لغتنامه دهخدا
فنا شدن . [ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از میان رفتن . فانی شدن : بنگر نبات مرده که چون زنده شد به تخم آنکش نبود تخم چگونه فنا شده ست ؟ ناصرخسرو.تا چون به قیل و قال مقالات مختلف از عمر چند سال میانْشان فنا شدم .ناصرخسرو.
-
واژههای مشابه
-
دار فنا
لغتنامه دهخدا
دار فنا. [ رِ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) این جهان . دنیا : زی گوهر باقی نکند هیچ کسی قصدکز کوردلی شیفته بردار فنا اند. ناصرخسرو.ای دوست بپرسیدن حافظ قدمی نه زان پیش که گویند که از دار فنا رفت . حافظ.رجوع به دار فانی و دارالفناءشود.
-
جستوجو در متن
-
نابودی
لغتنامه دهخدا
نابودی . (حامص مرکب ) نیستی . عدم . معدومی . زوال . فناء. نفاد. اضمحلال . از بین رفتن . فنا شدن . معدوم شدن .
-
نابود شدن
لغتنامه دهخدا
نابود شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نیست شدن . ناپیدا شدن . (ناظم الاطباء). نابود گردیدن . فنا شدن . معدوم شدن . مضمحل گشتن . هلاک شدن . نیست گردیدن . فانی شدن . از بین رفتن . تفانی . زهوق . انقضاء. منقضی شدن . عدم شدن : گم شد و نابود شد از فضل حق بر م...
-
فانی شدن
لغتنامه دهخدا
فانی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رفتن . نابود شدن : فانی نشود هرچه کآن بقا یافت زیرا که بقا علت فنا نیست . ناصرخسرو.|| (اصطلاح صوفیه ) ترک دنیا و از خود گذشتن و سپردن طریقت حق است به امید بقای ابدی یا بقای باﷲ. رجوع به فانی و فنا شود.
-
تباهیدن
لغتنامه دهخدا
تباهیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) فاسد شدن . (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 286 ب ) (ناظم الاطباء). ضایع شدن . (ناظم الاطباء). || گمراهی . (لسان العجم ایضاً). || پوسیدن . (ناظم الاطباء). || فنا شدن و فنا کردن . (لسان العجم ایضاً). || باطل گشتن . (ناظم الاطباء). ...
-
نجز
لغتنامه دهخدا
نجز. [ ن َ ج َ ] (ع مص ) سپری شدن . نابود گشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). منقضی شدن . فنا شدن . و این در استعمال از نَجْز فصیح تر است . (اقرب الموارد). سپری و نیست شدن . (فرهنگ خطی ) (از تاج المصادر بیهقی ).انقضاء. (المنجد). فنا ش...
-
اضمحلال
لغتنامه دهخدا
اضمحلال . [ اِ م ِ ] (ع مص ) نیست شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (زوزنی ) (مجمل اللغة). نیست شدن و نابود شدن . (مؤید الفضلا). رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ناپدید شدن . برافتادن . برافتادگی . فنا و نیستی . ذهاب و ا...
-
نفد
لغتنامه دهخدا
نفد. [ ن َ ف َ ] (ع مص ) نیست و نابود گردیدن و رفتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). فنا شدن و رفتن . (از متن اللغة). نفاد. (اقرب الموارد) (متن اللغة) (منتهی الارب ). نابود شدن و رفتن و منقطع شدن و به پایان رسیدن . گویند: نفد زادالقو...
-
نفاد
لغتنامه دهخدا
نفاد. [ ن َ] (ع مص ) سپری شدن . (غیاث اللغات ) (مجمل اللغة) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). برسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (زمخشری ). نیست شدن . (مجمل اللغة). فنا شدن و رفتن . (از متن اللغة). سپری شدن چیزی وتباهی آن . (ناظم الاطباء). نی...
-
صعق
لغتنامه دهخدا
صعق . [ ص َ / ص َ ع َ ] (ع مص ) بیهوش گردیدن . (منتهی الارب ). بیهوش شدن . (بحر الجواهر) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). بیهوش شدن و مردن . (دهار). بیهوش شدن و بمردن . (مصادر زوزنی ). || در اصطلاح صوفیه مرتبه ٔ فنا است در حق . کذا فی کشف اللغات و فی الجرجا...
-
فناء
لغتنامه دهخدا
فناء. [ف َ ] (ع اِمص ) خلاف بقاء. (از اقرب الموارد). نیستی .نابودی . (یادداشت مؤلف ) : ینال باسباب الفناء بقأها. (تاریخ بیهقی ). || (مص ) سپری شدن . (منتهی الارب ). عدم . (اقرب الموارد). نابود شدن . نیست شدن . نیست گردیدن . (یادداشت مؤلف ). نیست ش...
-
تکیدن
لغتنامه دهخدا
تکیدن . [ ت َ دَ ] (ع مص ) جنبیدن و دویدن و پوییدن و تاختن . (ناظم الاطباء) : تا ز عدم گرد فنا برنخاست می تک و می تاز که میدان تراست . نظامی .|| لاغر شدن . کمی لاغر شدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تکیدگی و تکیده شود. || تکانیدن فرش . (ناظم ا...