کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فزون آمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فزون آمدن
لغتنامه دهخدا
فزون آمدن . [ ف ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) زیاد شدن . بسیار شدن . بیشی یافتن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
فزون ساختن
لغتنامه دهخدا
فزون ساختن . [ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) زیاد کردن . افزایش دادن : نهادند خوان و خورش گونه گون همی ساختندش فزونی فزون .فردوسی .
-
فزون کردن
لغتنامه دهخدا
فزون کردن . [ ف ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) فزون ساختن . رجوع به فزون ساختن شود.
-
جستوجو در متن
-
گواریدن
لغتنامه دهخدا
گواریدن . [ گ ُ دَ ] (مص ) (از: گوار+ -یدن ، پسوند مصدری ) پهلوی گوکاریتن ، سنسکریت وی کر (تغییر دادن ) «هوبشمان ص 95». (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). هضم شدن طعام . (آنندراج ). تحلیل رفتن .(ناظم الاطباء). تهنئة : و این سنگ تاب کرده بهتر از آن گوار...
-
افزون آمدن
لغتنامه دهخدا
افزون آمدن . [ اَ م َ دَ ] (مص مرکب ) فزون آمدن . (یادداشت دهخدا). زیاد آمدن . بسیارآمدن . (از ناظم الاطباء). فضل . شف .ّ رجحان . (تاج المصادر بیهقی ). ثقل . (دهار) (از تاج المصادر بیهقی ).
-
چرب آمدن
لغتنامه دهخدا
چرب آمدن . [ چ َ م َ دَ ] (مص مرکب ) فزون آمدن .زیاد آمدن . برتر آمدن حریف یا رقیب خود را در زور ونیرو یا صفت دیگر. سرآمدن و برتر و بیشتر بودن از حریف در زور و قدرت . غالب شدن . فاتح شدن : اگرش شیر نر بحرب آیدبدلیری ز شیر چرب آید.خسروی .
-
رجحان داشتن
لغتنامه دهخدا
رجحان داشتن . [ رُ ت َ ] (مص مرکب ) چربیدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). ترجیح داشتن . برتری داشتن . مزیت داشتن . فزون آمدن . افزون آمدن . تفوق داشتن . فضیلت داشتن : قول او بر فعل ... رجحان دارد. (کلیله و دمنه ).
-
تذریف
لغتنامه دهخدا
تذریف . [ ت َ ] (ع مص ) افزون شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ). فزون آمدن بر صد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). فزون آمدن بر پنجاه . (متن اللغه ) (المنجد) (منتهی الارب ). و منه قول علی رضی اﷲعنه : قد ذرفت علی ال...
-
بون
لغتنامه دهخدا
بون . [ ب َ /بُو ] (ع مص ) افزون آمدن کسی را در فضل . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). فزون آمدن او را در فضل . (ناظم الاطباء). || (اِمص ) فضل و فزونی . (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). || جدا...
-
سبح
لغتنامه دهخدا
سبح . [ س َ ] (ع مص ) شناوری نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شنا کردن . سباحة. (از اقرب الموارد). رجوع به سباحت شود. || تصرف کردن در معاش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). تصرف کردن در معیشت . (ترجمان تهذیب عادل ص 56) (تاج المصادر بیه...
-
بیرون آمدن
لغتنامه دهخدا
بیرون آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) نقیض درون رفتن . (برهان ). خارج شدن . (ناظم الاطباء). برون آمدن . بدر شدن : شکمش درد گرفت و بس ثِفل از زیر او بیرون آمد. (ترجمه ٔ تفسیر طبری ). بر اثر وی قضات وفقها بیرون آمدند. (تاریخ بیهقی ). خواجه بیرون آمد و اسب...
-
افضال
لغتنامه دهخدا
افضال . [ اِ ] (ع مص ) نیکویی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تفلیسی ) : واجب نبود بکس بر افضال و کرم واجب باشد هرآینه شکر نعم تقصیر نکرد خواجه در ناواجب من در واجب چگونه تقصیر کنم . رودکی (از یادداشت مؤلف ).یکی نامداری که از پشت آد...
-
اضباب
لغتنامه دهخدا
اضباب .[ اِ ] (ع مص ) اضباب زمین ؛ پرسوسمار شدن آن . (از اقرب الموارد). سوسمارناک گردیدن زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیارسوسمار شدن جای . (تاج المصادر بیهقی ). || اضباب مرد؛ فریاد برآوردن وی و سخن گفتن او. (از اقرب الموارد). بانگ کردن و بس...