کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فریدالدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فریدالدین
لغتنامه دهخدا
فریدالدین . [ ف َ دُدْ دی ] (اِخ ) ... محمودبن بشار هروی ، ملقب به تاج الافاضل از ادبا و فضلایی است که نثر و نظم پارسی و تازی فراوان داشته و از جمله ٔ اشعار او، شعری که در ستایش شیخ زکی از زهاد آن دوره ساخته معروف است . (از لباب الالباب محمد عوفی چ س...
-
فریدالدین
لغتنامه دهخدا
فریدالدین . [ ف َ دُدْ دی ] (اِخ ) ابوحامد محمدبن ابوبکر. رجوع به عطار شود.
-
فریدالدین
لغتنامه دهخدا
فریدالدین . [ ف َ دُدْ دی ] (اِخ ) احمد تفتازانی نوه ٔ ملا سعد تفتازانی معروف . درزمان شاه اسماعیل صفوی شیخ الاسلام هرات و از مراجع مهم مذهب تسنن بود. وی بمناسبت سرپیچی از قبول مذهب تشیع به دستور شاه اسماعیل کشته شد. (از تاریخ ادبیات ایران ادوارد برو...
-
فریدالدین
لغتنامه دهخدا
فریدالدین . [ ف َ دُدْ دی ] (اِخ ) احول اسفراینی از شعرای قرن هفتم هجری است که بیشتر عمرخود را در اصفهان و سپس در شیراز در دربار اتابکان فارس گذرانیده و اواخر عمر او همزمان با روزگار جوانی سعدی بوده است . وی مداح خاص اتابک عضدالدین سعدبن زنگی (591 - ...
-
فریدالدین
لغتنامه دهخدا
فریدالدین . [ ف َ دُدْ دی ] (اِخ ) اصفهانی . رجوع به فرید اصفهانی و فریدالدین احول شود.
-
فریدالدین
لغتنامه دهخدا
فریدالدین . [ ف َ دُدْ دی ] (اِخ ) جاجرمی . دُرّه ٔ فرید اقبال بود و صدف گوهر کمال . در بخاراتحصیل کرد و مرا (محمد عوفی ) در خدمت او مباسطتی حاصل شد و از فواید انفاس او اقتباس کردم . چون به بامیان آمد دیگران بدو حسد بردند. او را در مدح امام فخررازی ش...
-
فریدالدین
لغتنامه دهخدا
فریدالدین . [ ف َ دُدْ دی ] (اِخ ) جاسوس الافلاک . رجوع به فریدالدین علی و علی منجم سجزی شود.
-
فریدالدین
لغتنامه دهخدا
فریدالدین . [ ف َ دُدْ دی ] (اِخ ) دهلوی . از جمله ٔ مشایخ و معروف به شکرگنج و مرشد شاه نظام الدین اولیا بوده است . این بیت از اوست :هر سحرگه بردرت سر میزنم بر طریق دوستان در میزنم .(از مجمع الفصحای رضاقلی هدایت چ سنگی تهران ج 1 ص 284).از بزرگان سلسل...
-
فریدالدین
لغتنامه دهخدا
فریدالدین . [ ف َ دُد دی ] (اِخ ) رودکی . لقب او را بعضی فریدالدین نوشته اند. رجوع به شرح احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ص 855 شود.
-
فریدالدین
لغتنامه دهخدا
فریدالدین . [ ف َ دُدْ دی ] (اِخ ) عطار نیشابوری . رجوع به عطار شود.
-
فریدالدین
لغتنامه دهخدا
فریدالدین . [ ف َ دُدْ دی ] (اِخ ) کاتب خراسانی .در خدمت سلطان سنجر ملازمت داشته و رایت شاگردی انوری را برمی افراشته است و نیز سلطان مسعودبن محمدبن ملکشاه را مدح کرده است . در کمالات معروف روزگار خود بوده و از اشعار خوب او مسمطی است که در آن لغت های ...
-
فریدالدین
لغتنامه دهخدا
فریدالدین . [ ف َ دُدْ دی ] (اِخ )... علی سجزی ، معروف به جاسوس الافلاک . رجوع به فریدالدین جاسوس الافلاک و علی منجم سجزی شود.
-
فریدالدین
لغتنامه دهخدا
فریدالدین . [ ف َ دُدْدی ] (اِخ ) خراسانی . رجوع به فریدالدین کاتب شود.
-
جستوجو در متن
-
ابوطالب
لغتنامه دهخدا
ابوطالب . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) فریدالدین عطار. محمدبن ابی بکر ابراهیم نیشابوری . کنیت او بقول مشهور ابوحامد است . رجوع به فریدالدین ... شود.