کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فریبنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فریبنده
لغتنامه دهخدا
فریبنده . [ ف ِ / ف َ ب َ دَ / دِ ] (نف ) فریبکار. فریبا. فریب دهنده : تو با این فریبنده مرد دلیرز دریا گذشتی بکردار شیر. فردوسی .تژاو فریبنده گفت ای دلیردرفش مرا کس نیارد بزیر. فردوسی .چنین است کار روزگار و دنیای فریبنده که حالها بر یکسان نگذارد. (ت...
-
واژههای مشابه
-
سرای فریبنده
لغتنامه دهخدا
سرای فریبنده . [ س َ ی ِ ف ِ / ف َ ب َ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا : که میدانست که وی از این سرای فریبنده برود... (تاریخ بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
خلبوت
لغتنامه دهخدا
خلبوت . [ خ َ ل َ ] (ع ص ) مرد فریبنده . || زن فریبنده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
کنوره
لغتنامه دهخدا
کنوره . [ ک ِ / ک َ رَ / رِ ](ص ) فریبنده و مردم بازی دهنده . (برهان ) (آنندراج ). فریبنده و حیله کننده و غدرنماینده . (ناظم الاطباء).
-
ملبس
لغتنامه دهخدا
ملبس . [ م ُ ل َب ْ ب ِ ] (ع ص ) مختلطکننده و درآمیزنده و پنهان کننده ٔ حق و راستی . || فریبنده . || سوداگر مکار و فریبنده . (ناظم الاطباء).
-
چبلوس
لغتنامه دهخدا
چبلوس . [ چ َ ] (ص ) مخفف چاپلوس است که چرب زبان و فریبنده باشد.(برهان ) (آنندراج ). چاپلوس . چرب زبان و فریبنده . (ناظم الاطباء). رجوع به چابلوس و چاپلوس و چپلوس شود.
-
خالب
لغتنامه دهخدا
خالب . [ ل ِ ] (ع ص ) مرد فریبنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خادِع . فریبنده ٔ بزبان . زبان باز. ج ، خَلَبَة.
-
فریب ده
لغتنامه دهخدا
فریب ده . [ ف ِ / ف َ دِه ْ ] (نف مرکب ) فریبنده . (ناظم الاطباء). فریب دهنده .
-
مداهی
لغتنامه دهخدا
مداهی . [ م ُ ] (ع ص ) ریاکار. منافق . فریبنده . مکار. (ناظم الاطباء).
-
امکر
لغتنامه دهخدا
امکر. [ اَ ک َ ] (ع ن تف ) بامکرتر و فریبنده تر. (ناظم الاطباء).
-
پرعشوه
لغتنامه دهخدا
پرعشوه . [ پ ُ ع ِ وَ / وِ ] (ص مرکب ) که بسیار فریبندگی و تسویف آرد. پرفریب . بسیار فریبنده .
-
ختلی
لغتنامه دهخدا
ختلی . [ خ َ ] (ص ) فریبنده . (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث اللغات ) (برهان قاطع).
-
خاتر
لغتنامه دهخدا
خاتر. [ ت ِ ] (ع ص ) غدرکننده و فریبنده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).