کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروگذاشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروگذاشته
لغتنامه دهخدا
فروگذاشته . [ ف ُ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) مهمل . معطل . ضایع. (یادداشت بخط مؤلف ). || ترک گفته . متروک . (یادداشت بخط مؤلف ) : لشکر خویش بیافت پراگنده و برگشته و وی را فروگذاشته . (تاریخ بیهقی ). || فراموش شده : حکایت شب هجران فروگذاشته به بشک...
-
جستوجو در متن
-
هشته
لغتنامه دهخدا
هشته . [ هَِ / هََ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) گذاشته . (برهان ). نهاده . هلیده . || رهاکرده . (برهان ). رهاشده . || فروگذاشته . (برهان ). || آویخته . (برهان ).
-
چهارانجیلی
لغتنامه دهخدا
چهارانجیلی . [ چ َ اِ ] (اِخ ) دیاتسارون : چنانکه یک لفظ فروگذاشته نشد از چهارانجیلی ، الا همه درین کتاب ضبط شده . (دیباچه ٔ دیاتسارون ).
-
غسلگاه
لغتنامه دهخدا
غسلگاه . [ غ ُ ] (اِ مرکب ) جای غسل کردن . مکانی که در آن غسل کنند : زلفش فروگذاشته سر در شراب عیددیری است غسلگاه شده حوض کوثرش . خاقانی .غسلگاهم به آبدانی کردکز گهر سرخ بود واز زر زرد.نظامی .
-
ارثعنان
لغتنامه دهخدا
ارثعنان .[ اِ ث ِ ] (ع مص ) ارثعنان مطر؛ ثابت ماندن و پائیدن باران . || نیک باریدن . || ارثعنان شعر؛ فروگذاشته شدن موی . || سستی . ضعف . فرومایگی . (منتهی الارب ). سست شدن . سست و نرم شدن .
-
انسدال
لغتنامه دهخدا
انسدال . [اِ س ِ ] (ع مص ) فروهشته شدن جامه و موی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فروهشته شدن جامه . (تاج المصادر بیهقی ). فروگذاشته شدن . (یادداشت مؤلف ).
-
زبیط
لغتنامه دهخدا
زبیط. [ زَ ] (ع مص ) بانگ کردن بط. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زبط و زبیط، فریاد مرغابی . (از محیط المحیط) (از البستان ) (از متن اللغة). مصدر زبط. (ناظم الاطباء). فراء مصدر زَبَطَ را تنها زبیط آورده و جوهری این ماده را فروگذاشته و دی...
-
استخفاء
لغتنامه دهخدا
استخفاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پنهان شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نهان و پوشیده گردیدن . (منتهی الارب ). استتار: که مثل چنان خصمی که ضعیف شده باشد و ستور تواری و استخفاء بر وی حال فروگذاشته هم در آن وهلت چگونه او را مهلت دهند. (جهانگشای جوینی )....
-
خال زیاد
لغتنامه دهخدا
خال زیاد. [ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنچه در آخر بازی نرد حریف غالب را از اعداد مطلوب زایدافتد، یعنی این کس را برای بردن بازی چهار عدد مطلوب است و بر کعبتین شش خال ظاهر شدند از آنجمله چهار خانه را به مهره گرفته دو عدد زائد را فروگذاشت . پس این د...
-
ترید
لغتنامه دهخدا
ترید. [ ت َ ] (اِخ ) صاحب تاج العروس آرد: در نسخ چنین است و اکثر لغویان آنرا فروگذاشته اندو آنچه را که شیخ ما بنقل از صاحب قاموس تصحیح کرده این است که کلمه ٔ تَرمُد و آن جایگاهی است در دیار بنی اسد... و من میگویم این کلمه در اللسان و نهایه در ثرمد ضب...
-
تواری
لغتنامه دهخدا
تواری .[ ت َ ] (ع مص ) پنهان شدن . (زوزنی ). پوشیده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). استتار.اختفاء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پنهان شدن و پوشیدگی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : و پسرزاده ای را ازآن نزار که از جمله ٔ ائمه ٔ ایشان...
-
تریکه
لغتنامه دهخدا
تریکه .[ ت َ ک َ ] (ع ص ، اِ) زنی که مانده باشد و کسی او رانخواهد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زنی که فروگذاشته شود و هیچکس با او زناشویی نکند. (از اقرب الموارد) (از المنجد). زنی که شوهر نکند. (آنندراج ). || مرغزاری که ناچریده مانده باشد. (منتهی ا...
-
فروگذاشتن
لغتنامه دهخدا
فروگذاشتن . [ ف ُ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) اهمال و تقصیر کردن و ضائع ساختن . (برهان ). || ترک کردن . رها کردن .فروگذاردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : تدبیر آن است که ما این کار را فروگذاریم . (تاریخ بیهقی ).فروگذاری درگاه شهریار جهان فراق جویی از اولیا و از ...
-
عریش
لغتنامه دهخدا
عریش . [ ع َ ] (ع اِ) کزابه . (منتهی الارب ). کجاوه و چیزی شبیه به هودج . (ناظم الاطباء). مرکبی چون هودج که آن را ازبرای زنان سازند تا بر شترنشینند. (از اقرب الموارد). || وادیج رَز. (منتهی الارب ). آنچه برای درخت رز ساخته شود تا شاخه های آن را بر وی ...