کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروگاشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروگاشتن
لغتنامه دهخدا
فروگاشتن . [ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) به پایین آمدن . بازگشتن : از آن کوه غلطان فروگاشتندمر آن خفته را کشته پنداشتند.فردوسی .
-
جستوجو در متن
-
گاشتن
لغتنامه دهخدا
گاشتن . [ ت َ ] (مص ) متعدی گشتن . ابا کردن . گردانیدن . (برهان ). گرداندن . گشتن : به آوردگه رفت و نیزه بگاشت چولختی بگردید و باره بداشت . دقیقی .ترا پاک یزدان بر آن برگماشت .بد او ز ایران و توران بگاشت . فردوسی .بدین گونه گفتند پیر و جوان جز از رست...
-
فرو
لغتنامه دهخدا
فرو. [ ف ُ ] (پیشوند، ق ) به معنی فرود. در زبان پهلوی فْرُت ، در پارسی باستان فْرَوَتا . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). فرود و زیر و تحت و پایین و شیب و نشیب و پست . (ناظم الاطباء). مقابل فرا و فراز به معنی بالا و بسوی بالا. این کلمه همواره بصورت ترکیب ...