کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرهختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرهختن
لغتنامه دهخدا
فرهختن . [ ف َ هَِ ت َ ] (مص ) تربیت کردن و ادب آموختن و تأدیب نمودن . (برهان ). ریاضت دادن . (یادداشت بخط مؤلف ) : پی فرهختن این تند توسن بر ابروی غضب چینی برافکن . بوالمثل .|| آویختن . (برهان ). رجوع به فرهیختن شود.
-
جستوجو در متن
-
فرهختگی
لغتنامه دهخدا
فرهختگی . [ ف َ هَِ ت َ ] (حامص ) پروردگی . پرورش یافته بودن : هیچ کس را این فروتنی و فرهختگی و سلامت نفس و سماجت طبع نیست که شتر راست . (مرزبان نامه ). رجوع به فرهختن و فرهخته شود.
-
فرهیختن
لغتنامه دهخدا
فرهیختن . [ ف َ ت َ ] (مص ) ادب آموختن و تأدیب و تربیت کردن . (برهان ). || علم آموختن و تعلیم کردن . (ناظم الاطباء). || آویختن . (برهان ). || شمشیر کشیدن . (ناظم الاطباء). آهیختن . فراهیختن . رجوع به فرهختن شود.
-
برهختن
لغتنامه دهخدا
برهختن . [ ب َ هَِ ت َ ] (مص ) برهیختن . پرهیختن .فرهختن . ادب کردن . (برهان ). تربیت کردن و نیک آموختن . (ناظم الاطباء). رجوع به پرهیختن شود. || برکشیدن . (برهان ). برآهیختن . || برآوردن . (برهان ). || زخم کردن . (ناظم الاطباء).
-
تأدیب کردن
لغتنامه دهخدا
تأدیب کردن . [ ت َءْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرهختن و ادب آموختن و تربیت کردن و طریقه ٔ نیک آموختن . || سیاست و تنبیه کردن . (ناظم الاطباء). || در این بیت بمعنی منزه و پاک ساختن :به آب اندام را تأدیب کردندنیایش خانه را ترتیب کردند.نظامی .
-
فرهخته
لغتنامه دهخدا
فرهخته . [ ف َ هَِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) ادب کرده و تأدیب نموده باشد. (برهان ). آموخته . مؤدب . (یادداشت بخط مؤلف ) : ای دل من زو بهر حدیث میازارکآن بت فرهخته نیست ، هست نوآموز. دقیقی .زشت و نافرهخته و نابخردی آدمی رویی و در باطن ددی . طیان .|| ریاض...
-
اراضه
لغتنامه دهخدا
اراضه . [ اِ ض َ ] (ع مص ) مرغزارناک شدن جائی . (منتهی الارب ). بامرغزار شدن زمین . (تاج المصادر بیهقی ). پربوستان شدن زمین . || ریختن شیر را بر شیر. (منتهی الارب ). || سیراب گردیدن . (منتهی الارب ). سیراب شدن . || گرد آمدن آب ، چنانکه در وادی . آب گ...
-
ریاضت
لغتنامه دهخدا
ریاضت . [ ض َ ] (ع اِمص ) رنج . تعب . زحمت . محنت . (ناظم الاطباء). رنج کشیدن . (غیاث اللغات ). || کوشش با رنج و تعب . (ناظم الاطباء). کوشش و سعی . (فرهنگ فارسی معین ). || تعلیم اسب جهت سواری . (از غیاث اللغات ). ریاضت کردن اسب . رام کردن اسب . سوغان...
-
نرم کردن
لغتنامه دهخدا
نرم کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تلیین . لینت دادن .لینت بخشیدن : و توت ترش طبع را نرم کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و اگر چکندر بپزند و به آبکامه و روغن زیت چون آچاری سازند و پیش از طعام بخورد طبع را نرم کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و طبع را نرم با...