اراضه . [ اِ ض َ ] (ع مص ) مرغزارناک شدن جائی . (منتهی الارب ). بامرغزار شدن زمین . (تاج المصادر بیهقی ). پربوستان شدن زمین . || ریختن شیر را بر شیر. (منتهی الارب ). || سیراب گردیدن . (منتهی الارب ). سیراب شدن . || گرد آمدن آب ، چنانکه در وادی . آب گرفته شدن بیابان . آب در وادی و حوض گرد آمدن و باستیذن ِ آن . (تاج المصادر بیهقی ). گرد آمدن آب از سیرابی جای . (منتهی الارب ). || سیراب کردن قوم . || دوباره آب خوردن . دوباره خوردن آب را. (منتهی الارب ). || پوشیده شدن تک حوض به آب . || آموختن شتر کره و اسب کره . فرهختن .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.