کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرقهگرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فرقة
لغتنامه دهخدا
فرقة. [ ف َ رِ ق َ ] (ع ص ) پراکنده گیاه : ارض فَرِقة؛ زمین پراکنده گیاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
فرقة
لغتنامه دهخدا
فرقة. [ ف ِ ق َ ] (ع اِ) خیک نیک پر که تا قدری از آن فارغ نکنند دوغ زدن نتوانند. || گروه مردم . ج ، فِرَق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، افارقة. جج ، افراق . جمع جمعالجمع، افاریق . (از منتهی الارب ). جمع در شعر به صورت افارق ، افراق و افاریق آم...
-
فرقة
لغتنامه دهخدا
فرقة. [ ف ُ ق َ ] (ع اِمص ) جدائی . اسم است مفارقت را. (منتهی الارب ). اسم به معنی افتراق . (اقرب الموارد). فرقت . رجوع به فرقت شود.
-
گرا
لغتنامه دهخدا
گرا. [ گ َرْ را ] (اِخ ) (طاق ...) طاق گره . بنایی است کوچک که طبق طرح قصرهای هتره ساخته شده و در جاده ٔ بغداد به کرمانشاه واقع است و کاملاً شبیه به معبد بیشاپور میباشد. رجوع به ایران از آغاز تا اسلام تألیف گیرشمن ترجمه ٔ محمد معین ص 325 و طاق گرا ش...
-
گرا
لغتنامه دهخدا
گرا. [ گ َرْ را ] (اِخ ) القطیف کنونی . (ایران باستان ص 212). بندر گرا از جمله ٔ بنادر معروف دوره ٔ ساسانی است . رجوع به ایران باستان ص 1509 و 2080 شود.
-
گرا
لغتنامه دهخدا
گرا. [ گ َرْ را ] (ص ، اِ) گرای . حجام . (غیاث ). سرتراش و دلاک . (برهان ). حلاق . مزین : بمکد واﷲ خواجه بمکد واﷲ... چون کبه بمکد گرا. معروفی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).گر بچخد گردن گرا بزن ورنه قدمگاه نخستین بکن . نظامی .اینچنین گرای خائن را ب...
-
دست گرا
لغتنامه دهخدا
دست گرا. [ دَ گ َ ] (نف مرکب ) دست گرای . گراینده به دست . || (ن مف مرکب ) گراییده به دست .مغلوب و زبون . دستگرای . || (اِمص مرکب ) تجربت و امتحان و آزمایش : بای تگین گفت پیشترک روم و دست گرائی کنم و برفت و سنگ روان شد. (تاریخ بیهقی چ فیاض چ 2 ص 742)...
-
طاق گرا
لغتنامه دهخدا
طاق گرا. [ ق ِ گ َرْ را ] (اِخ ) در جاده راه کرند به سر پل کنونی (حدود حلوان قدیم ) بین آبادی سرخه دیزه ، و پاطاق ، گردنه ای است که چون از فراز آن بنشیب شروع شود، در اثناء راه بطاقی رسند که مانند طاق بستان ، از کوه کنده شده و آن طاق به طاق گرا معروف ...
-
هزار فرقه زدن
لغتنامه دهخدا
هزار فرقه زدن . [ هََ / هَِ ف ِ ق َ / ق ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) به کنایت ، به این در و آن در زدن . به هر کاری راضی بودن و تلاش کردن بسیار برای زندگی یا رسیدن به مقصود.