کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرساییدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرساییدن
لغتنامه دهخدا
فرساییدن . [ ف َ دَ ] (مص ) فرسودن . (یادداشت به خط مؤلف ). فرسائیدن : نه گشت ِ زمانه بفرسایدش نه این رنج و تیمار بگزایدش . فردوسی . || فرسوده شدن : دو روز و دو شب روی ننمایداهمانا ز گردش بفرسایدا. فردوسی .چه گویی که فرساید این چرخ گردان چو بی حد و ...
-
جستوجو در متن
-
فرسائیدن
لغتنامه دهخدا
فرسائیدن . [ ف َ دَ ] (مص ) فرساییدن . فرسودن . فرسوده کردن . رجوع به فرساییدن شود.
-
فرسانیدن
لغتنامه دهخدا
فرسانیدن . [ ف َ دَ ] (مص ) فرسودن کنانیدن و فرسودن فرمودن . (ناظم الاطباء). کهنه کردن و از هم ریزانیدن . (انجمن آرا) (آنندراج ).ظاهراً مصحف فرساییدن است . رجوع به فرساییدن شود.
-
فرساییده
لغتنامه دهخدا
فرساییده . [ ف َ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) فرسوده شده . آنچه دچار نقصان و خرابی شده باشد. رجوع به فرساییدن و فرسائیده شود.
-
فرسودن
لغتنامه دهخدا
فرسودن . [ ف َ دَ ] (مص )از: فر + سا ، در اوستا فرسان . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). فرساییدن . (یادداشت به خط مؤلف ). سودن . ساییدن . به تدریج از میان بردن . نابود کردن : تو در ولایت و دولت همی گسار مدام مخالفان را در بند و غم همی فرسای . فرخی .چون ...