کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فتک
لغتنامه دهخدا
فتک . [ ف َ ] (اِخ ) آبی است در اجاء، یکی از دو کوه طی . (معجم البلدان ).
-
فتک
لغتنامه دهخدا
فتک . [ ف َ / ف ِ / ف ُ ] (ع مص ) به کار خواسته ٔ نفس درآمدن . (منتهی الارب ). به کارهایی که نفس بدان مایل بود، پرداختن . (اقرب الموارد). || بناگاه گرفتن . || ناگاه کشتن کسی را. (منتهی الارب ). کشتن از روی غفلت یا به انتهاز فرصت . (اقرب الموارد) : .....
-
جستوجو در متن
-
افتاک
لغتنامه دهخدا
افتاک . [ اِ ] (ع مص ) بکار خواسته ٔ نفس درآمدن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی فَتک . به مراد ودلخواه خود بر امور سوار شدن . (از اقرب الموارد).
-
افتک
لغتنامه دهخدا
افتک . [ اَ ت َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از فتک بمعنی بناگاه گرفتن و ناگاه کشتن کسی را و رویاروئی زخم رسانیدن و جز آن .- امثال : افتک من البراص . افتک من الجاف . افتک من الحرث بن ظالم . افتک من عمروبن کلثوم . (از مجمع الامثال میدانی ).و برای آگاهی...
-
فاتک
لغتنامه دهخدا
فاتک . [ ت ِ ] (ع ص ) ستیهنده در کار. مبالغه کننده .(ناظم الاطباء). || دلیر. (منتهی الارب ). شجاع . (ناظم الاطباء). گستاخ . دلاور. و ابن درید گوید: فاتک کسی که به هرچه همت گمارد آن را انجام دهد. ج ، فتاک . (از اقرب الموارد). || بناگاه گیرنده . بناگاه...
-
انقلاع
لغتنامه دهخدا
انقلاع . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) برکنده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) از بیخ برکندگی . (ناظم الاطباء). برکندگی : و بحقیقت سبب ظلم و فتک و ناپاکی ایشان دولت سلطان را سبب انق...
-
جشنس بن دیلمی
لغتنامه دهخدا
جشنس بن دیلمی . [ ] (اِخ ) یکی از سردارانی که بنا به اشاره ٔ پیغامبر اسلام (ص ) به جنگ اسود رفت : پیغامبر در مرض موت خود وبربن یحنس را به یمن فرستاد و مسلمین را به دفع اسود از راه جنگ یا فتک غیله مأمور فرمود و فیروز دیلمی و داذویه اصطخری و حشیش (ظ: ...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین .[ جُدْ دی ] (اِخ ) فریزنه . جوینی در تاریخ جهانگشای در «ذکر جنتمور و تولیت او در خراسان و مازندران » آرد :... پدرم با جمعی از معارف و اکابر از نشابور آیت فرار بر خواند و بر راه طوس بیرون آمد و در آن وقت از شارستان طوس یکی بود که او را تاج ...
-
غیلة
لغتنامه دهخدا
غیلة. [ ل َ ] (ع اِمص ) رضاع و شیردهی با جماع ، یا جماع بر حمل یا شیر، و منه الحدیث : «لقد هممت ان انهی عن الغیلة» و یقال : اضرت الغیلة بولد فلان ؛ یعنی غیلة بفرزند فلانی زیان رسانید و این را آنگاه گویند که مرد با وی در حال رضاع جماع کند. (از منتهی ا...
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) تنوخی . علی بن محمدبن داودبن ابراهیم القاضی المعروف بابی القاسم التنوخی البغدادی . صاحب روضات الجنات از صلاح الدین صفدی آرد که ابوالقاسم به بغداد شد و بمذهب ابی حنیفه فقه آموخت واو حافظ شعر و ذکی بود و عروضی بدیع د...
-
ناپاکی
لغتنامه دهخدا
ناپاکی .(حامص مرکب ) نادرستی . بداخلاقی . (ناظم الاطباء). خبث .خباثت . بدجنسی . نابکاری . بد سریرتی . شرارت . گربزی بیش از حد : و زنان ناقص عقل و دینند، از ناپاکی هر چه خواهند بکنند. (اسکندرنامه نسخه ٔ خطی ).خاقانیا به عبرت ناپاکی فلک برخاک آن شهنشه ...
-
دلیری کردن
لغتنامه دهخدا
دلیری کردن . [ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شجاعت کردن . مردانگی کردن . جرأت نمودن . (ناظم الاطباء). اظهار زور و قدرت و شجاعت کردن . بِراز. بَهس . (منتهی الارب ). حَمس . (تاج المصادر بیهقی ). فتک . (منتهی الارب ) : ز مستی کرد با شیر آن دلیری که نام مستی آ...
-
دارة
لغتنامه دهخدا
دارة. [ رَ ] (ع اِ) ریگزار. (منتهی الارب ). || سرای . || قبیله . || زمین وسیع میان کوهها. || هر چیز که محیط چیزی باشد. || خرمن ماه . هاله ٔ ماه . ج ، دارات و دور. || دارات العرب جاهایی است در بلاد عرب . (اقرب الموارد). بر بیشتر از صد جای اطلاق میشود....
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن حمزه ، مکنی به ابومسلم ازدیه جورذان جی جد مادری صاحب رساله ٔ محاسن است و این قصیده که می آید از گفتار اوست مضمون آن افتخار نفس و اخبار از دولت و سعادت آباء و اجدادخود که احیاء رسوم دین و امانت مخالفت یقین در طب...