کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فتادن
لغتنامه دهخدا
فتادن . [ ف ُ / ف ِ دَ ] (مص ) افتادن : خداوندا چو آید پای بر سنگ فتد کشتی در آن گردابه ٔ تنگ . نظامی .گر نه ز صبح آینه بیرون فتادنور تو بر خاک زمین چون فتاد؟ نظامی .رباخواری از نردبانی فتادشنیدم که هم درنفس جان بداد. سعدی .رجوع به افتادن شود.
-
واژههای مشابه
-
کوچه فتادن
لغتنامه دهخدا
کوچه فتادن . [ چ َ / چ ِ ف ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از غریب شدن و به غربت افتادن باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
جدا فتادن
لغتنامه دهخدا
جدا فتادن . [ ج ُ ف ِ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به جدا افتادن شود.
-
جدایی فتادن
لغتنامه دهخدا
جدایی فتادن . [ ج ُ ف ِ / ف ُ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به جدایی افتادن شود.
-
پیش فتادن
لغتنامه دهخدا
پیش فتادن . [ ف ُ / ف ِ دَ] (مص مرکب ) پیش افتادن . رجوع به پیش افتادن شود.
-
درهم فتادن
لغتنامه دهخدا
درهم فتادن . [ دَ هََ ف ِ دَ ] (مص مرکب ) درهم افتادن . در هرج و مرج افتادن و پریشان شدن . (از ناظم الاطباء). || بهم برآمدن . درهم آویختن . جنگ کردن به ریشاریش . بهم تاختن : خواست تا دیگر بار زخمی زند لشکر درهم فتادند و غلبه و ازدحام فریقین مانع شد. ...
-
رای فتادن
لغتنامه دهخدا
رای فتادن . [ ف ِ / ف ُ دَ ] (مص مرکب ل )رای افتادن . رای کردن . عطف توجه کردن . علاقه مند شدن بکسی . نظر بکسی کردن . منظور نظر افتادن : شهان پیشین فر همای بردندی زبهر فال به هر کس که شان فتادی رای . فرخی .رجوع به رای اوفتادن شود.
-
رخنه فتادن
لغتنامه دهخدا
رخنه فتادن . [ رَ ن َ / ن ِ ف ِ / ف ُ دَ ] (مص مرکب ) رخنه افتادن . شکاف پدید آمدن . سوراخ پیدا شدن : چون رخنه فتد به بام خانه بر ابر سیه نهد بهانه . امیرخسرو دهلوی . || نااستواری و تزلزل پیدا آمدن . از حالت استواری بگردیدن : چون ز دو مصراع کند ابروا...
-
شور فتادن
لغتنامه دهخدا
شور فتادن . [ ف ِ / ف ُ دَ ] (مص مرکب ) فتنه و غوغا برپا شدن .- شور فتادن در جهان ؛ کنایه از برپا شدن فتنه : ای از تو فتاده در جهان شورگوری دو سه کرده مونس گور.نظامی .
-
پس فتادن
لغتنامه دهخدا
پس فتادن . [ پ َ ف ُ / ف ِ دَ ] (مص مرکب ) مخفف پس افتادن . عقب ماندن . بدنبال افتادن : چونکه گله بازگردد از ورودپس فتدآن بز که پیش آهنگ بود. مولوی .|| بازگشتن مریض به مرض پس از آنکه رو به بهبود نهاده بود. رجوع به پس افتادن شود.
-
چپ فتادن
لغتنامه دهخدا
چپ فتادن . [ چ َ ف ِ / ف ُ دَ ] (مص مرکب ) چپ افتادن . مخالف شدن : بخت اگر داد ما نداد چه غم ور به ما چرخ چپ فتاد چه غم .ظهوری (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
فتدن
لغتنامه دهخدا
فتدن . [ ف ُ / ف ِت َ دَ ] (مص ) افتادن . فتادن . رجوع به افتادن شود.
-
عزم افتادن
لغتنامه دهخدا
عزم افتادن . [ ع َ اُ دَ ] (مص مرکب ) عزم فتادن . عازم شدن . قصد کردن : نه پایه قدر او ز نهم آسمان گذشت هرگاه عزم او بسوی آسمان فتاد.علی خراسانی (از آنندراج ).