کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فالگویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فالگویی
لغتنامه دهخدا
فالگویی . (حامص مرکب ) کار فالگو. فالگیری . طالعبینی . فال بینی . رجوع به فال و فال بینی شود.
-
جستوجو در متن
-
متفول
لغتنامه دهخدا
متفول . [ م ُ ت َ ف َوْ وِ ] (ع ص ) کسی که فالگویی میکند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
کهانة
لغتنامه دهخدا
کهانة. [ ک َ ن َ ] (ع مص ) اخترگویی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). اخترگوی شدن . (ترجمان القرآن ). فالگویی کردن . (زوزنی ). فالگویی کردن و فالگوی گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ): کهن له کهانة (از باب نصر)؛ حکم به غیب کرد ازبرای او و فالگوی...
-
متکهن
لغتنامه دهخدا
متکهن . [ م ُ ت َ ک َهَْ هَِ ] (ع ص ) فالگویی کننده . (ناظم الاطباء). فالگوئی کننده و فال گو. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تکهن شود.
-
تکهن
لغتنامه دهخدا
تکهن . [ ت َ ک َهَْ هَُ ] (ع مص ) اخترگویی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). فالگویی کردن و فالگو شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شبیه گفتار کاهنان گفتن . (از اقرب الموارد).
-
کهانت
لغتنامه دهخدا
کهانت . [ ک َ ن َ ] (ع اِمص ) فالگویی و غیبگویی . (ناظم الاطباء). کهانة. کاهنی .فالگویی . پیشگویی . (فرهنگ فارسی معین ). اخترگویی . اخترشناسی و فالگویی . غیب گویی کردن . از مغیبات خبر دادن . کاهنی . کار کاهن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مراد از ...
-
اکتاف
لغتنامه دهخدا
اکتاف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ کِتِف . (ناظم الاطباء). ج ِ کَتِف و کِتف و کَتف . (اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ). شانه ها. دوشها. کتفها. سفتها. (یادداشت مؤلف ): والعرب تکتبسه فی اکتاف الابل و اللخاف . (ابن ندیم ). و رجوع به کتف شود.- ذوالاکتاف ...
-
زجر
لغتنامه دهخدا
زجر. [ زَ ] (ع مص ) بازداشتن و منع کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ). باز داشتن کسی را و نهی کردن . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). از کاری بازکردن . (المصادر زوزنی ص 22) (دهار). منع. نهی . و این لغت دراصل بمعنی راندن بوسیله ٔ بانگ ...
-
اسم مصدر
لغتنامه دهخدا
اسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فعل مع اَن او ما یحل محلّه و لاسم مصدر عمل .عبدالرحمن سیوطی در شرح بیت اخیر در «بهجةالمرضیة»...