اکتاف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ کِتِف . (ناظم الاطباء). ج ِ کَتِف و کِتف و کَتف . (اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ). شانه ها. دوشها. کتفها. سفتها. (یادداشت مؤلف ): والعرب تکتبسه فی اکتاف الابل و اللخاف . (ابن ندیم ). و رجوع به کتف شود.
- ذوالاکتاف ؛ لقب شاپوربن هرمز. (ناظم الاطباء). لقبی است که تازیان به شاپوربن هرمز داده اند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شاپور ذوالاکتاف شود.
- علم الاکتاف ؛ کت بینی و آن فالگویی باشد که از خطوط لوح کتف کنند. (یادداشت مؤلف ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.