کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاصله دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاصله دادن
لغتنامه دهخدا
فاصله دادن . [ ص ِل َ / ل ِ دَ ] (مص مرکب ) میان دو چیز جدایی انداختن و آنها را از یکدیگر دور کردن . رجوع به فاصله شود.
-
واژههای مشابه
-
فاصله ٔ کبری
لغتنامه دهخدا
فاصله ٔ کبری . [ ص ِ ل َ / ل ِ ی ِ ک ُ را ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کلمه ٔ پنج حرفی که چهار حرف اول آن متحرک و پنجمی ساکن باشد. رجوع به فاصله شود.
-
فاصله ٔ صغری
لغتنامه دهخدا
فاصله ٔصغری . [ ص ِ ل َ / ل ِ ی ِ ص ُ را ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کلمه ٔ چهارحرفی که سه حرف اول آن متحرک و چهارمی ساکن باشد. رجوع به فاصله (اصطلاح عروض ) شود.
-
فاصله گرفتن
لغتنامه دهخدا
فاصله گرفتن . [ ص ِ ل َ / ل ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چند قدم با کسی فاصله گرفتن ؛ کنایه از احترام قائل شدن نسبت به او. (یادداشت بخط مؤلف ). || دوری کردن بسبب نفرت داشتن یا احتیاط کردن .
-
فاصله دار
لغتنامه دهخدا
فاصله دار. [ ص ِ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) هر دو یا چند چیز که از یکدیگر فاصله داشته باشند. رجوع به فاصله شود.
-
جستوجو در متن
-
میان دادن
لغتنامه دهخدا
میان دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) فاصله دادن . فرجه دادن . (یادداشت مؤلف ). || کنایه از قوت دادن و امداد کردن . (آنندراج ). مجال دادن : تو میان دهی و گرنه بخیال درنگنجدکه چنان کمر که دانی من بی ادب گشایم .بابافغانی .
-
دور گذاشتن
لغتنامه دهخدا
دور گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) در جای دور قرار دادن . دور کردن . دور نمودن . به جای دور بردن . به فاصله ٔ بسیار قرار دادن : بفرمود پس تاش برداشتنداز آن بوم و بر دور بگذاشتند.؟
-
چرخ جنگلی
لغتنامه دهخدا
چرخ جنگلی . [ چ َ خ ِ ج َ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح ورزشکاران ، چرخیدن آهسته با فاصله ٔ زیاد دادن میان دو پا. (فرهنگ نظام ).
-
دادن
لغتنامه دهخدا
دادن . [ دَ ] (مص ) اسم مصدر آن دهش است . اعطاء. (ترجمان القرآن ). ایتاء. (ترجمان القرآن ). مقابل ِ گرفتن . در اختیار کسی گذاردن بدون برگرداندن . تسلیم کسی کردن چیزی را. ارزانی داشتن چیزی بکسی . منح . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). اکاحة. مقاوا...
-
تمدید کردن
لغتنامه دهخدا
تمدید کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول امروزی مهلت بیشتری تعیین کردن . فاصله ٔ زمانی اجرای امری را افزودن . انجام دادن تعهدی را به تأخیر انداختن . و بیشتر در مورد افزودن مدت پرداخت دین بکار رود: سفته ٔ فلان کس تمدید شد.
-
وادادن
لغتنامه دهخدا
وادادن . [ دَ ] (مص مرکب ) بازدادن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پس دادن . دوباره دادن . (ناظم الاطباء). رد کردن : آنچه خوردی واده ای مرگ سیاه از نبات و ورد و از برگ و گیاه . مولوی .خار در پا شد چنین دشوار یاب خار در دل چون بود واده جواب . مولوی .من د...
-
بند کشیدن
لغتنامه دهخدا
بند کشیدن . [ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) تکه و بند ازار را در نیفه ٔ شلوار و جز آن جای دادن . || پر کردن فاصله ٔ میان دو آجر از گچ . || زندان را تحمل کردن . در بند و اسارت بودن : بی هیچ گنه چونکه در این دار بماندی بی هیچ گنه بند کشیدن دشوار است .ن...
-
ریل
لغتنامه دهخدا
ریل . [ رِ ] (انگلیسی ، اِ) تیرآهن . تیرهای آهنی که در راه آهن تعبیه کنند عبور قطار راه آهن را. (از یادداشت مؤلف ). هریک از تیرهای آهنی که در مسیر راه آهن روی زمین کار گذارند تا واگون از روی آن حرکت کند. (فرهنگ فارسی معین ). تیرهای آهنی که در دو رست...