بند کشیدن . [ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) تکه و بند ازار را در نیفه ٔ شلوار و جز آن جای دادن . || پر کردن فاصله ٔ میان دو آجر از گچ . || زندان را تحمل کردن . در بند و اسارت بودن :
بی هیچ گنه چونکه در این دار بماندی
بی هیچ گنه بند کشیدن دشوار است .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.