کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیاظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غیاظ
لغتنامه دهخدا
غیاظ. (ع اِ) بمعنی غَناظ (غِناظ) است . غم و محنت و رنج . (از اقرب الموارد). یقال : فعل ذلک غیاظک و غیاضَیک کغناضیک ؛ یعنی آن کار را کرد تا ترا در رنج و مشقت اندازد.(از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
-
غیاظ
لغتنامه دهخدا
غیاظ. [ غ َی ْ یا ] (اِخ ) ابن مصعب . از بنی صبةبن أدد. رؤبه و به روایتی عجاج گوید : و سیف غیاظ لهم غناظانعلو به ذا العضل الجواظا.(از منتهی الارب ) (تاج العروس ).
-
غیاظ
لغتنامه دهخدا
غیاظ. [ غ َی ْ یا ] (ع ص ) بسیار غیظآرنده . بسیار خشمناک . صیغه ٔ مبالغه از غیظ. حضین بن منذر گوید : و سمیت غیاظاً و لست بغائظعدواً ولکن للصدیق تغیظ. (از لسان العرب ذیل غیظ).
-
غیاظ
لغتنامه دهخدا
غیاظ. [غ َی ْ یا ] (اِخ ) ابن حضین بن منذر. از قبیله ٔ بنی عمروبن شیبان ذهلی سدوسی و از سوارانی بود که در جنگ صفین رایت علی (ع ) را به دست داشت . رجوع به لسان العرب ذیل غیظ و هم غَیّاظ بمعنی «بسیار غیظآرنده » شود.
-
واژههای همآوا
-
غیاض
لغتنامه دهخدا
غیاض . (ع اِ)ج ِ غَیضَة، بمعنی بیشه و جنگل و درختان انبوه در ایستادنگاه آب . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (دهار) (اقرب الموارد). اَغیاض . غیضات . (اقرب الموارد). رجوع به غَیضَة شود : در حرم این ارم متغیر است و در غیاض این ریاض متفکر. (سندبادنامه ص...
-
غیاض
لغتنامه دهخدا
غیاض . [ غ َی ْ یا ](ع ص ) بیشه وان . (مهذب الاسماء). بیشه بان . نگهبان بیشه . صیغه ٔ مبالغه است از اسم جامد غیضه بمعنی بیشه .
-
قیاض
لغتنامه دهخدا
قیاض . (اِخ ) قلعه ای است در یمن بین تعز و ریمه . (از معجم البلدان ).
-
قیاض
لغتنامه دهخدا
قیاض . (ع اِ) برابر و مساوی . گویند هذا قیاض له . (منتهی الارب ). رجوع به قَیض شود.
-
قیاض
لغتنامه دهخدا
قیاض . [ ق َی ْ یا ] (اِخ ) موضعی است بنواحی بغداد. نصر گوید: موضعی است بین کوفه و شام که از آن به عین اباغ روند. گروهی از طایفه ٔ شیبان و کنده در آن سکونت دارند. عبیداﷲبن حر در آن باره اشعاری دارد. گاه قیاس در بعض اشعار آمده است . (از معجم البلدان )...
-
قیاظ
لغتنامه دهخدا
قیاظ. (ع مص ) تابستانه دادن کسی را مانند مشاهره از شهر. (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || (اِ) آنچه در پاییز و اول زمستان کاشته شود. (از اقرب الموارد).