غیاض . (ع اِ)ج ِ غَیضَة، بمعنی بیشه و جنگل و درختان انبوه در ایستادنگاه آب . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (دهار) (اقرب الموارد). اَغیاض . غیضات . (اقرب الموارد). رجوع به غَیضَة شود : در حرم این ارم متغیر است و در غیاض این ریاض متفکر. (سندبادنامه ص 38). در ریاض و غیاض آن کوه چرا میکردند. (سندبادنامه ص 121).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.