کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غوک جامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غوک جامه
لغتنامه دهخدا
غوک جامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) چیزی سبز باشد شبیه به ابریشم که بر روی آب و جوی و حوض بهم رسد. جامه ٔ غوک . (از آنندراج ). چغزلاوه . طُحلُب .خزه . بزغسمه . جل وزغ . (برهان قاطع). چیزی سبز شبیه ابریشم که در روی آب بهم رسد و وزغ در آن پنهان گردد.چُ...
-
واژههای مشابه
-
غوک چوب
لغتنامه دهخدا
غوک چوب . (اِ مرکب ) دو چوب باشد که کودکان بدان بازی کنند، یکی به مقدار یک وجب ، و دیگری دراز به مقابل یک گز، و آن را در بعضی ولایات دسته چلک و چالیک نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). دو چوب باشد یکی کوتاه بقدر یک قبضه و دیگری دراز بمقدار سه وجب . (برهان...
-
غوک ناک
لغتنامه دهخدا
غوک ناک . (ص مرکب ) (از: غوک ، قورباغه + ناک ، پسوند اتصاف ) آنجا که دارای غوک بود. آنجا که قورباغه دارد. دارای غوک . دارای وزغ . باقورباغه : ضَفْدَع َ الماء؛ غوک ناک گردید آب . (منتهی الارب ).
-
غوک چوب باختن
لغتنامه دهخدا
غوک چوب باختن . [ ت َ] (مص مرکب ) الک دولک بازی کردن : قَلْو؛ غوک چوب باختن . (منتهی الارب ). رجوع به الک دولک و غوک چوب شود.
-
غوک چوب زدن
لغتنامه دهخدا
غوک چوب زدن . [ زَ دَ ](مص مرکب ) الک دولک بازی کردن : اِترار؛ غوک چوب زدن کودک . (منتهی الارب ). رجوع به غوک چوب و الک دولک شود.
-
جستوجو در متن
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (ع اِ) (از: ش ب و) جامه ٔ غوک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جامه ٔ غوک و طحلب . (ناظم الاطباء). طحلب . (اقرب الموارد). بزغسمه .جل وزغ . || ج ِ شباة. رجوع به شباة شود.
-
لجاءة
لغتنامه دهخدا
لجاءة. [ ل َ ج َ ءَ ] (ع اِ) تأنیث لجاء. غوک ماده . (منتهی الارب ).- حشیشةاللجاءة ؛ طحلب . جامه ٔ غوک . جل وزغ . بزغسمه .
-
چغزواره
لغتنامه دهخدا
چغزواره . [ چ َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) بمعنی چغزپاره است که جل وزغ و جامه ٔ غوک و طحلب و بزغسمه باشد. (برهان ). جل وزغ را گویند، و آن چیزی باشد مانند ابریشم سبز که در آبهای ایستاده بهم رسد و بعربی طحلب خوانند. (آنندراج ). مرادف چغزپاره و چغزابه و «جامه...
-
سرید
لغتنامه دهخدا
سرید. [ س َ ] (اِ) جامه ٔ غوک را گویند و آن چیزی باشد سبز که در آبهای ایستاده بهم رسد. (برهان ). جامه ٔ غوک . (آنندراج ). || ریسمانی که اطفال از جایی آویزند و برآن نشسته در هوا آیند و روند. (برهان ) (آنندراج ). ظاهراً مصحف سرند است . (حاشیه ٔ برهان ق...
-
سبخة
لغتنامه دهخدا
سبخة. [ س َ ب ِ خ َ ] (ع اِ) سَبْخَة سَبَخة. زمین شوره ناک . ج ، سباخ . (منتهی الارب ). شوره زار.شورستان . (مهذب الاسماء). || جامه ٔ غوک یاچیزی است دیگر که بجامه ٔ غوک ماند. (منتهی الارب ).
-
پشم وزغ
لغتنامه دهخدا
پشم وزغ . [ پ َ وَ زَ ] (اِ مرکب ) جُل وزغ . طُحلب . چغزلاوَه . خَزَه . گاواب . غوک جامَه .ثَورالماء. جامه ٔ غوک . خُبزُالضفادِع . فرزد. چِم . جُل بَک . بزغمه . چغزبازه .
-
چغزباره
لغتنامه دهخدا
چغزباره . [ چ َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) سبزی بالای آب ایستاده که جامه ٔ غوک و بزغسمه نیز گویند. (رشیدی ). سبزه بسته ٔ روی آب که نام مشهورش جل وزغ است . (فرهنگ نظام ). چغزابه و چغزپاره و چغزواره . طحلب . جامه ٔ غوک . و رجوع به چغزابه و چغزاوه و چغزپاره و...
-
چغرواره
لغتنامه دهخدا
چغرواره . [ چ َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) چغرلاده (مصحف چغزلاوه ). چغزابه . چغزلاوه . چغزپاره . جامه ٔ غوک . طحلب . و رجوع به چغزواره شود.