کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غنبید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غنبید
لغتنامه دهخدا
غنبید. [ غ ُن ْ ن َ / غ ُ ن َ ] (اِ) قسمی کلم . و معرب آن قُنَّبیط است . غنبید قم بسیارمطبوع است . کلم غُمری . کَرَنب . غُنَبیت . غُنَّبیت .- امثال :قم بود و غنبید، آن هم امسال نبید .
-
جستوجو در متن
-
کرم
لغتنامه دهخدا
کرم . [ ک َ رَ ] (اِ) کلم . (از برهان ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). غنبید. بقلةالانصار. (یادداشت مؤلف ). کرنب . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ) : گفت بخوردم کرم درد گرفتم شکم سربکشیدم دو دم مست شدم ناگهان . لبیبی .هرکه او از کرم دست تو آگاهی یافت نخ...
-
ط
لغتنامه دهخدا
ط. (حرف ) نشانه ٔ حرف نوزدهم از حروف تهجی عرب . و نام آن طاء و طی و طِ است و نیز آن را طاء مشالة نامند و آن از حروف مطبقة و حروف هفت گانه ٔ مستعلیه و هم مصمتة و محقوره و مهجوره ٔ نطعیه است و در حساب جمل آن را به 9 دارند و در شمار ترتیبی نماینده ٔ عدد...
-
کلم
لغتنامه دهخدا
کلم . [ ک َ ل َ ] (اِ) از جمله حویجی است که در آشها کنند و آن دو نوع می باشد، رومی و غیره . بهترین آن رومی است و آن به دستار عربان و عمامه ٔ زهدفروشان ماند. (برهان ). معروف است و به اصفهانی قمریت و به یونانی قرنبا و قرنبو و به سریانی کرنبی و کرنبا و ...
-
ق
لغتنامه دهخدا
ق . (حرف ) حرف بیست و چهارم است از حروف الفبای فارسی و حرف بیست و یکم از حروف الفبای عربی و حرف نوزدهم از حروف ابجد و در حساب جُمَّل آن را بصد دارند و نام آن قاف است و آن در اصل نونی است که دو نقطه از درون بر سر او زیادکرده اند و گفته اند آن شکلی است...
-
بید
لغتنامه دهخدا
بید. (اِ) درختی است مشهور و آن را به عربی صفصاف خوانند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). درختی است از تیره ٔ بیدها و جنسهای بسیار دارد مانند سفیدو زرد و بید معلق و همه ٔ جنسهای این نوع دارای ماده ٔ سالی سین هستند که در مداوای درد مفاصل مؤثر است و ضد تب م...
-
د
لغتنامه دهخدا
د. (حرف ) صورت حرف دهم از الفبای فارسی و هشتم از الفبای عربی و چهارم از الفبای ابجدی و نام آن دال است و گاه برای استواری ِ ضبط، دال مهمله گویند. (مقدمه ٔ برهان ). و آن از حروف ترابیه و نطعیه و قلقله و متشابهه و ملفوظی و شمسیه و مصمته و محقورة و مجزوم...
-
غ
لغتنامه دهخدا
غ . (حرف ) حرف بیست و دوم است از حروف الفبای فارسی و حرف نوزدهم از الفبای عربی و آخرین از حروف ابجد و در حساب جُمَّل آن را به هزار دارند و نام آن غین است ، و غین معجمه و غین منقوطه نیز گویند. و آن از حروف مستعلیة و حلق و مجهورة و مصمته و مائیة و قمری...
-
قم
لغتنامه دهخدا
قم . [ ق ُ ] (اِخ ) از شهرهای مشهور ایران است که بیشتر با کاشان از آن نام برده میشود. طول آن 50 درجه و 53 دقیقه و عرض آن 34 درجه و 38 دقیقه است و از سطح دریا 930 گز ارتفاع داردو بنابراین تقریباً 270 گز از شهر تهران پست تر است .این شهر در 147 کیلومتری...