کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غمخوارگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غمخوارگی
لغتنامه دهخدا
غمخوارگی . [ غ َ خوا / خا رَ / رِ ] (حامص مرکب ) دلسوزی و محبت واقعی . نوازش و تفقد. (ناظم الاطباء). غمخوار بودن .تیمارداری . دلسوزی و مهربانی . غمگساری : چون مردن تو مردن یکبارگی است یک بار بمیر این چه غمخوارگی است . خیام .باید که در حضرت فخرالدوله ...
-
واژههای مشابه
-
غمخوارگی کردن
لغتنامه دهخدا
غمخوارگی کردن . [ غ َ خوا / خا رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غمخوار بودن . غمگساری . اهتمام . (منتهی الارب ). رجوع به غم و غمخوارگی شود.
-
جستوجو در متن
-
اساء
لغتنامه دهخدا
اساء. [ اِ ] (ع مص ) مواسات . به مال و تن با کسی غمخوارگی کردن . || بدی کردن . (غیاث ).
-
مهتم
لغتنامه دهخدا
مهتم . [ م ُ ت َم م ] (ع ص ) اندوه مند و غمخوار. (ناظم الاطباء). اندوهمندشونده و غمخوارگی کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). و رجوع به اهتمام شود.
-
اشعاء
لغتنامه دهخدا
اشعاء. [ اِ ] (ع مص ) اهتمام و غمخوارگی کسی کردن : اشعی به . (منتهی الارب ). || اشعی القوم الغارة؛ پریشان و متفرق ریختند قوم غارت را. (منتهی الارب ). اَشْعی ̍ القوم ُ الغارةَ؛ اَشعلوها؛ ای بثوها و فرقوها. (اقرب الموارد).
-
اهتمام کردن
لغتنامه دهخدا
اهتمام کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سعی کردن . کوشش نمودن . توجه کردن . سرکاری نمودن . تدبیرکردن . نگهبانی کردن . غمخوارگی کردن . (ناظم الاطباء). ایستادگی کردن . اعتناء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).- اهتمام کردن در کار کسی ؛ تیمارگین شدن به کار...
-
فخرالدین
لغتنامه دهخدا
فخرالدین . [ ف َ رُدْ دی ] (اِخ ) احمد ارکوشی تبریزی . کسی است که در زمان ارغون خان پس از سعدالدوله ٔ جهود وزارت روم به او واگذار شد. حمداﷲ مستوفی نویسد: «چون حصل ملک روم به خرج شهزادگان و لشکری که آنجا بودند وفا نمیکردخواجه فخرالدین احمد ارکوشی تدبی...
-
غریب نوازی
لغتنامه دهخدا
غریب نوازی . [ غ َ ن َ ] (حامص مرکب ) نوازش از مردمان درویش و بینوا. (ناظم الاطباء). عمل غریب نواز. ملاطفت و مهربانی در حق غریب و بینوا و درویش . غریب پروری . غریب دوستی . غریب پرستی : علی الخصوص در این عصر که تیمار بیماران و غریب نوازی و غمخوارگی هم...
-
احنف
لغتنامه دهخدا
احنف . [ اَ ن َ ] (اِخ ) همدانی . وی از کبار مشایخ همدان است . و او گفته که ابتداء کار من آن بود که در بادیه ای بودم تنها، مانده شدم دست نیاز برداشتم و گفتم : خداوندا ضعیفم و بر جای مانده بضیافت تو آمده ام چون این گفتم در دل من افتاد که مرا میگویند ت...
-
غمخواری
لغتنامه دهخدا
غمخواری . [ غ َ خوا / خا ] (حامص مرکب ) دوستی حقیقی و شفقت و شرکت در غم و اندوه . (ناظم الاطباء). غمخوار بودن . غمخوارگی . تیمارداری . تیمار. دلسوزی و مهربانی . غمگساری . اهتمام : دلا یاری مجوی ازیار بدعهدکز آن خونخواره غمخواری نیاید. خاقانی .ببین تا...
-
تبریزی
لغتنامه دهخدا
تبریزی . [ ت َ] (اِخ ) خواجه فخرالدین احمد ارکوشی . وی پس از فخرالدین محمد مستوفی به وزارت روم رسید. حمداﷲ مستوفی آرد: چون سعدالدوله جهود که وزیر ارغون خان بود بدرجه ٔشهادت رسید وزارت روم که بصاحبی مشهور است بر مخدوم سعید خواجه فخرالدین احمد ارکوشی ت...
-
سپاهان
لغتنامه دهخدا
سپاهان .[ س ِ ] (اِخ ) صفاهان . اصفهان . اصفاهان : کنون سوی راه سپاهان شویدوزین لشکر خویش پنهان شوید. فردوسی .سالار سپاهان چو ملک شد به سپاهان برشد بهوا همچو یکی مرغ هوایی . منوچهری .و پس از آن زدن پسر کاکو و گرفتن سپاهان . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 216)...
-
مواسات
لغتنامه دهخدا
مواسات . [ م ُ ] (ع اِمص )مواسا. مواساة. غمخواری و یاریگری و مددکاری به مال . (ناظم الاطباء). معاونت یاران و دوستان و مستحقان است در معیشت و تشریک ایشان در قوت و مال . (نفائس الفنون ). غمخواری کردن کسی را به مال خود. برابر گردانیدن او را با خویش . و ...