کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غلاس
لغتنامه دهخدا
غلاس . [ غ َل ْ لا ] (اِخ ) (حرة...) یکی از حره های عرب است . (از معجم البلدان ). رجوع به حرة شود.
-
واژههای مشابه
-
حره ٔ غلاس
لغتنامه دهخدا
حره ٔ غلاس . [ ح َرْرَ ی ِ غ َل ْ لا ] (اِخ ) موضعی است . (معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
غلاص
لغتنامه دهخدا
غلاص . [ غ َ ] (اِخ ) تلفظ ترکی گالاتزی . رجوع به گالاتزی و قاموس الاعلام ترکی شود.
-
قلاس
لغتنامه دهخدا
قلاس . [ ق َ سِن ْ ] (ع اِ) ج ِ قلنسوة. (منتهی الارب ). رجوع به قلنسوة شود.
-
قلاس
لغتنامه دهخدا
قلاس . [ ق َل ْ لا ] (ع ص ) (بحر...) دریای کف افکن . (ربنجنی ). دریای بسیارآب کفک انداز. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || قلنسوه فروش . (ناظم الاطباء). آنکه قلنسوه دوزد.
-
قلاص
لغتنامه دهخدا
قلاص . [ ق َل ْ لا ] (ع ص ) فعال است مبالغه را. (اقرب الموارد). رجوع به قُلوص شود. || آب بلندبرآینده . (منتهی الارب ): ماء قلاص ؛ آب مرتفع. (اقرب الموارد). || دوشنده ٔ قلوص (شتر ماده ٔ جوان ). || قلاص الثلج ؛ که برف آرد. (اقرب الموارد).
-
قلاص
لغتنامه دهخدا
قلاص . [ ق ِ ] (اِخ ) نام گروهی از ستارگان در برج ثور. (یادداشت مؤلف ).
-
قلاص
لغتنامه دهخدا
قلاص . [ ق ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قَلوص . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). اشتران خرد. رجوع به قلوص شود.
-
جستوجو در متن
-
حرة
لغتنامه دهخدا
حرة. [ ح َرْ رَ ] (اِخ ) رزمگاه حُنَین . || موضعی به تبوک . || جائی به تقدة. || جائی میان مدینة و عقیق . || جائی قبلی مدینة. || جائی به بلادقیس . || جائی به دهناء. || جائی به عالیه ٔ حجاز. || جائی نزدیک فید. || جائی به کوههای طی . || جائی به زمین بار...