کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرق آب زار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غرق آب زار
لغتنامه دهخدا
غرق آب زار. [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، که در 24هزارگزی جنوب باختری فریمان و 4هزارگزی باختر مالرو عمومی فریمان به پاقلعه قرار دارد. و منطقه ٔ کوهستانی و معتدل و سکنه ٔ آن 126 تن است که شیعه و فارسی زبانند. آب آن از...
-
واژههای مشابه
-
غرق کردن
لغتنامه دهخدا
غرق کردن . [ غ ُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خلوت کردن جایی را. قرق کردن : حرم (زیارتگاه ) را غرق کردن . شکارگاه را غرق کردن . رجوع به غرق و قرق شود.
-
غرق کشیدن
لغتنامه دهخدا
غرق کشیدن . [ غ َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) تمام و کامل کشیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کامل کشیدن کمان . (از تاج العروس ). اغراق . رجوع به غرق شود.
-
نفس غرق شدن
لغتنامه دهخدا
نفس غرق شدن . [ ن َ ف َ غ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نفس در سینه فروماندن و بیرون نیامدن . || کنایه از به شدت ترسیدن و وحشت کردن . سخت هراسان شدن چنانکه یارای دم برآوردن نماند.
-
غرق چشمه ٔ سیماب
لغتنامه دهخدا
غرق چشمه ٔ سیماب . [ غ َ ق ِ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از مغرور و فریفته شدن به دنیا و روزگار باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
زار
لغتنامه دهخدا
زار. (اِخ ) از دریاچه های اقلیم سوم (مصر و اسکندریه ) بوده است ادریسی آرد: از شهر طناح واقع در کنار شرقی خلیج تنیس بسوی دریاچه ٔ زار میرود. این دریاچه ٔ بزرگ و پهناور در نزدیکی فرماء و متصل به دریاچه ٔ تنیس است . و فاصله ٔ آن تادریای نمک 3 میل است و ...
-
سابری
لغتنامه دهخدا
سابری . (اِخ ) از امرای محلی هند در اواخر قرن پنجم بود که در جنگ با قوام الملک نظام الدین هبةاﷲ ابونصر فارسی پیشکار و کدخدا و سپهسالار غزنویان در هند شکست خورد و به هنگام فرار در رودخانه ٔ زاوه غرق گردید. مسعودسعد تفصیل این حادثه را در یک قصیده ٔ 91 ...
-
آب
لغتنامه دهخدا
آب . (اِ) (اوستائی آپ ap، سانسکریت آپ َ apa، پارسی باستانی آپی api، پهلوی آپ ap) مایعی شفاف بی مَزه و بوی که حیوان از آن آشامد و نبات بدان تازگی و تری گیرد. و آن یکی از چهار عنصر قدماست و به عربی آن را ماء و بلال خوانند. و ابوحیّان و ابوالحیوة و ابوا...
-
گمشده
لغتنامه دهخدا
گمشده . [ گ ُ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مفقود. فقید. یاوه . یافه . هرزه . خله . گم گشته . (یادداشت مؤلف ). ضالَّة. (دهار) (منتهی الارب ). ضال َّ. (ترجمان القرآن ) : ای گمشده و خیره و سرگشته کسایی گواژه زده بر تو امل ریمن و محتال . کسایی .هر سر که ک...
-
در
لغتنامه دهخدا
در. [ دَ ] (حرف اضافه ) ظرفیت را رساند خواه ظرفیت مکانی و خواه زمانی ، و آن یا حسی و واقعی است و یا فرضی و عقلی . کلمه ٔ ارتباطست به معنی درون ، میان ، در میان ، فی و مابین . (ناظم الاطباء). به معنی فی عربی است . (از آنندراج ). به معنی جوف است و درون...
-
طهران
لغتنامه دهخدا
طهران . [ طِ ] (اِخ ) دهیست به ری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یاقوت در معجم البلدان آورده که :از مردی اهل ری که محل وثوق و اعتماد بود، شنیدم که : طهران دیهی است بزرگ و بنای این دیه تمامی در زیر زمین واقع است و احدی را یارای آن نیست که بدان دیه راه ی...
-
کنار
لغتنامه دهخدا
کنار. [ ک َ / ک ِ ] (اِ) نقیض میان . (برهان ). کناره ٔ چیزی وگوشه و طرف . (غیاث ). گوشه و طرف . (آنندراج ). ضد میان و آن را کران نیز گویند. (انجمن آرا) : برادر نداری نه خواهر نه زن چو شاخ گلی بر کنار چمن . فردوسی .پسر زاد ماهی که گفتیش مهرفرود آمد ان...
-
کو
لغتنامه دهخدا
کو. (موصول + ضمیر) مخفف که او. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). که او. که وی . (فرهنگ فارسی معین ) : راهی کو راست است بگزین ای دوست دورشو از راه بی کرانه و ترفنج . رودکی .خشم آمدش و هم آنگه گفت ویک خواست کو را برکند از دیده کیک . رودکی (احوال و اشعار ص 1...