کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غداره بند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غداره بند
لغتنامه دهخدا
غداره بند. [ غ َ رَ / رِ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه غداره به خود بندد. آنکه کتاره دارد. || مجازاً هوادار. هواخواه . حامی و طرفدار کسی یا کاری . حامی جد.
-
واژههای مشابه
-
غدارة
لغتنامه دهخدا
غدارة. [ غ َدْ دا رَ ] (ع ص ) مؤنث غدار. (منتهی الارب ). زن بیوفا و فریبنده . (ناظم الاطباء). || سنون غداره ؛ سالهایی که پرباران باشد و سبزه کم روید. (از اقرب الموارد).
-
غدارة
لغتنامه دهخدا
غدارة. [ غ ِ رَ ] (ع اِ) صاحب منتهی الارب به معنی گیسوی بافته و غدیره آورده و جمع آن را غدائر ذکر کرده ، و این معنی در دیگر قوامیس عرب دیده نشد.
-
غدارة
لغتنامه دهخدا
غدارة. [ غ ُ رَ ] (ع اِ) آنچه سپس گذارند آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). هرچیزی که آن را ترک کنند و باقی گذارند. (از اقرب الموارد).
-
غداره بستن
لغتنامه دهخدا
غداره بستن . [ غ َ رَ/ رِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بستن غداره به کمر. غداره بندی . رجوع به غداره شود.
-
غداره کشیدن
لغتنامه دهخدا
غداره کشیدن . [ غ َ رَ/ رِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) به روی کسی غداره کشیدن ؛ حمله کردن با غداره به کسی . رجوع به غداره شود.
-
جستوجو در متن
-
بی وفا
لغتنامه دهخدا
بی وفا. [ وَ ] (ص مرکب ) (از: بی + وفا) که وفا ندارد. مقابل وفادار. مقابل باوفا. کسی که عهد و پیمان را بسر نبرد و دوستی را به آخر نرساند. (ناظم الاطباء). زنهارخوار. کسی که پای بند وفا نیست : با خردومند بی وفا بود این بخت خویشتن خویش را بکوش تو یک لخت...
-
غلاف
لغتنامه دهخدا
غلاف . [ غ ُ / غ ِ / غ َ ] (ع اِ) پوشش . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آنچه بدان چیزی را بپوشانند. الغشاءیغشی به الشی ٔ کغلاف القارورة و السیف و الکتاب ، یقال : «جرد السیف من غلافه ». (اقرب الموارد). لفافه و هرآنچه چیزی را احاطه کند. (ناظم الاطباء) : بفر...